نشست و برخاست با گناهكاران
این فصل بر اساس كتاب لوقا ۱۵ : ۱ تا ۱۰ تدوین گردیده است.
وقتی كه باج گیران و گناهكاران در اطراف مسیح جمع شدند علمای دین یهود نارضایتی خود را ابراز نمودند و گفتند چرا این مرد با گناهكاران نشست و برخاست میكند و با آنها غذا میخورد.
با این اتهام آنان به طور تلویحی گفتند كه مسیح دوست دارد تا با گناهكاران و فرومایگان همنشینی كند و این ایراد گیری، بی احساسی و بیتفاوتی و بد اندیشی نسبت بدیگران شرارتشان را اثبات میكرد. علمای یهودی از عیسی نا امید بودند و سوالهایی را از سر حسادت و لجاجت مطرح میكردند: چرا این مرد با این خصوصیات متعالی با ما علمای دینی نمی آمیزد و روشهای تعلیمی ما را دنبال نمیكند؟ چرا او بدون تظاهر و بی ریا در میان همه طبقات مردم رفت و آمد میكند؟ آنان میگفتند اگر او یك نبی حقیقی است پس باید با آنان همخوانی داشته باشد و باید با باجگیران و گناهكاران آنطور كه سزاوارند رفتار كند. این مسئله باعث شده بود كه این باصطلاح كلانتر ها و قیم های جامعه كه مسیح به طور پیوسته با آنان در ستیز بود را بیمناك نماید. و با این حال خلوص و پاكی مسیح شیوه زندگی آنان را محكوم و مذموم كرده بود تا جایی كه آنان را خشمگین ساخته و این سوال را مطرح كنند كه چرا او باید با مطرودان جامعه همدردی و همنشینی كند آنا. ن با شیوه او موافق نبودند. آنان خود را در روحانیتی متعالی و درفرهیختگی تهذیب شده ای می انگاشتند ولی الگوی زندگی مسیح خودپسندی باطنی آنان را هویدا كرد.
در بین جماعت حاضر كسانی بودند كه فقط به علمای یهود بدیده تحقیر و اهانت مینگریستند و هرگز در كنیسه دیده نشده بودند ولی برای شنیدن سخنان عیسی ازدحام نموده و تمام توجه آنان مجذوب كلام او بود و این مسئله آنان را بشدت خشمگین ساخته بود. كاتبان و فریسیان تنها خود را در حضور بی آلایش مسیح محكوم و مذموم حس میكردند. چطور ممكن بود كه باجگیران و گناهكاران تا چنین حد مسحور و مجذوب عیسی شده باشند؟
علمای یهود و فریسیان نفهمیدند كه پاسخ سوالات آنان در همان كلماتی نهفته است كه بصورت موهن و اتهام آمیز بزبان آورده بودند: “او با گناهكاران نشست و برخاست میكند”.جانهایی كه نزد عیسی آمده بودند در محضر او احساس میكردند كه گریز و خلاصی از سیاهچال گناه وجود دارد. فریسیان ریاكار تنها (عوام و گناهكاران) را تحقیر و محكوم میكردند ولی مسیح همان گناهكاران را بعنوان فرزندان خدا سلام میداد. او در واقع از خانه پدرآسمانی دور بود ولی قلب خدا را فراموش نكرده بود. و همان نكبت و گناه آنان را بیشترمورد توجه و دلسوزی و شفقت خدا قرارمی داد. و پدری كه از او منحرف و سرگردان شده بودند مشتاق تر خواهان آنان بود و با فداكاری عظیم تری در تلاش برای نجات آنان بود.
معلمین اسرائیل از طومارهای مقدس همه چیز را آموخته بودند و غرور و افتخار آنان این بود كه حافظ و مفسر طومار ها هستند. آیا داود ننوشته بود — كه در گناه مرگبار سقوط كرده “مانند گوسفند گمشده سرگردان هستم . بیا و مرا در یاب زیرا غلامت دستورات تو را فراموش نكرده است.” (مزامیر ۱۱۹ :۱۷۶). آیا میكاه نبی محبت خدا را برای گناهكاران آشكار نكرده و نگفته بود”خدایی مثل تو نیست كه گناه را ببخشد. تو گناهان بازماندگان قوم خود را می آمرزی و تا ابد خشمگین نمیمانی چون دوست داری رحم كنی”(میکاه ۷: ۱۸).
گوسفند گمشده
مسیح در این زمان با كلام مقدس به مخاطبین خود متذكر نشده بود. و میخواست تا آنان ازتجربیات زندگی پیرامون خود استفاده كنند. دشت پهناور در شرق اردن مراتع زیادی را برای گله ها فراهم آورده بود و در میان گلوگاه ها و بر روی تپه های پوشیده از درخت بسیاری از چوپانان سرگردان در جستجوی گوسفندان گم شده بودند تا آنان را به گله بازگردانند. در جمعیت اطراف مسیح، چوپانان و مردانی وجود داشتند كه پولهای خود را در گله داری سرمایه گذاری كرده بودند و همگی میتوانستند قدردان تمثیل باشند.” اگر یكی از شما صد گوسفند داشته باشد و یكی از آنها از گله دور بیفتد و گم شود چه میكند؟”(لوقا ۴:۱۵).
عیسی گفت این جانهایی را كه شما خوار میشمارید جزو داراییها و مایملك خدا هستند. هم از طریق خلقت و هم از طریق رهایی بخشیدن به او تعلق دارند و در نظر او همه با ارزش هستند. همانطور كه چوپان گوسفند خود را دوست دارد و نمیتواند آرام و قرار داشته باشد كه حتی یكی از گوسفندانش را از دست داده باشد پس به مراتب در درجه و حدی بالاتر خداوند هر فرد مطرود و رانده شده ای را دوست دارد. بشر ممكن است دعوی محبت او را نپذیرد. آنان ممكن است از او دور و سرگردان شده باشند و ممكن است سرور دیگری برای خود انتخاب كرده باشند. با این وجود همگی متعلق به خدا هستند و او مایل است تا آنهایی را كه متعلق به او هستند را بازیابد. او میگوید”مثل یك شبان واقعی مراقب گله ام خواهم بود و گوسفندانم را از آن نقاطی كه در آن روز تاریك و ابری پراكنده شده بودند جمع كرده بر میگردانم.”(حزقیال ۳۴ :۱۲).
در این تمثیل چوپان در جستجوی یك گوسفند گمشده میگردد — آخرین گوسفند كه باید شمرده شود. پس همین طور اگر یك جان گمشده باقیمانده باشد مسیح برای او نیز جان خود را خواهد داد.
گوسفندی كه از گله دور افتاده باشد درمانده ترین خواهد بود. و باید توسط چوپان مورد جستجو قرار گیرد زیرا كه آن گوسفند نمیتواند به تنهایی راه خود را پیدا كرده و برگردد. پس جانی كه از خدا دور افتاده مانند گوسفند گمشده درمانده است. غیر از اینكه محبت الهی برای نجات او آمده باشد او هرگز نخواهد توانست راه خود را بسوی خدا پیدا كند.
چوپانی وقتی بفهمد كه یكی از گوسفندانش گمشده بی تفاوت به گوسفندانش نمی نگرد و چنین نمی گوید :” من نود و نه گوسفند دیگر دارم و برایم دردسر ساز است تا برای یك گوسفند گمشده خود را دچار سختی كنم. وقتی بازگشت در آغل را باز میكنم و اجازه میدهم تا وارد شود”.
نه اینطور نیست. به محض اینكه گوسفند گم و سرگردان شود چوپان نگران و مشوش خواهد شد. او گله را بارها میشمارد. وقتی كه مطمئن شد كه گوسفند گمشده است خواب و استراحت از او رخت بر میبندد. چوپان آن نود و نه گوسفند را در آغل رها كرده و در پی گوسفند سرگردان و گمشده براه می افتد. هر چه شب تاریكتر و هوا طوفانی شود راه مخاطره آمیز تر شده و بر اضطراب چوپان افزوده تر میگردد و او شدیدتر به جستجو میپردازد. او به هر تلاشی دست میزند تا آن گوسفند گمشده را پیدا كند.
چه آسایش خاطر و فراغتی خواهد بود كه اولین صدای گمشده اش را از دور بشنود. در پی صدا از ارتفاعات تند بالا میرود، به لبه پرتگاه رفته و جان خود را به خطر می اندازد. بنابراین هر چه بیشتر به جستجو میپردازد و در حالیكه صدا ضعیفتر میشود می اندیشد كه گوسفندش در حال مردن است. بالاخره تلاش او نتیجه داده و گوسفند گمشده پیدا میشود. و چوپان گمشده اش را بخاطر اینكه او را دچار كلی دردسر کرده است را سرزنش و تنبیه نمیكند. او را با تازیانه به حركت در نمی آورد و حتی سعی نمیكند تا او را به خانه هدایت كند. اگر زخمی شده باشد با خوشحالی آن مخلوق لرزان را بر دوش گذارده با دستانش میگیرد و او را محكم به سینه اش میچسباند كه گرمای قلبش به او حیات بخشد. و با شكرگزاری از اینكه تلاشش برای جستجو بیهوده نبوده گوسفند را به آغل باز میگرداند.
خدا را شكر كه تصویر داستانی كه از جلوی چشمانمان عبور كرد طوری نبود كه چوپان با ناراحتی و بدون گوسفند به خانه بازگردد. تمثیل از عدم موفقیت سخن نمی گوید بلكه از توفیق و شادی در بازیابی مژده میدهد. در اینجا ضمانت الهی وجود دارد كه حتی از یك گوسفند گمشده آغل خدا چشم پوشی و صرف نظر نمی شود. حتی یكی بدون مدد رها نخواهد شد. هر كسی كه تسلیم شود تا بازخرید شود مسیح او را از چاه فساد و از خارهای گناه نجات خواهد داد.
ای انسان مایوس دلیر و امیدوار باش حتی اگر چه بدی كرده باشی. میندیش كه شاید خدا خطاهایت را بخشیده و اجازه داری تا به محضر او راه بیایی. خداوند اولین كمك را به تو نمود. در حالیكه بر علیه او در طغیان بودی او برای جستجوی تو رهسپار شد. با قلب رئوف چوپان او نود و نه را رها كرده و به بیابان رفت تا آنچه را كه گم كرده بود بیابد. جان، كوفته و زخمی شده و در حال مردن بود و وی دستان خود را بدور او حلقه زده و با محبت و شادمانی به محلی امن برد.
توسط یهودیان اینطور تعلیم داده شده بود كه قبل از اینكه محبت خدا شامل حال كسی شود، آن فرد باید توبه كند. از نظر آنان استغفار عملی است كه از طریق آن لطف بهشت شامل حال انسان میشود. و این طرز اندیشه بود كه فریسیان را به تعجب درحیرت و خشم فرو برده كه:” این مرد با گناهكاران نشست و برخاست میكند”.مطابق با نظرفقهی علمای یهود و فریسیان، مسیح نباید هیچیك از آنانی كه توبه نكرده اند را به حضور خود بپذیرد.
وقتی كه گوسفند گمشده سرانجام به خانه آورده شد چوپان از خوشحالی نغمه شادی سرداد. او دوستان و همسایگان خود را صدا میزند و به آنان میگوید “با من به شادی بپردازید زیرا كه گوسفند گمشده ام را یافتم”. از اینرو وقتی كه گوسفند گمشده توسط چوپان اعظم پیدا شود زمین و آسمان در شكرگزاری و شادمانی به هم خواهند پیوست”به همین صورت با توبه یك گناهكار گمراه و بازگشت او بسوی خدا در آسمان شادی بیشتری رخ میدهد تا برای نود و نه نفر دیگر كه گمراه و سرگردان نشده اند”. (لوقا ۱۵: ۷). مسیح گفت شما فریسیان خود را برگزیدگان بهشت میدانید. شما فكر میكنید كه با انصاف و عدالت خیالی خود رستگار شده اید. فرشتگان آسمان به این گمشدگان علاقمندند كه شما آنان را خوار شمرده و از خود می رانید. شما وقتی كه یكی از این جانها نزد من می آید لب به گلایه گشوده و آنان را استهزاء میكنید ولی بدانید كه فرشتگان وجد و شادی خواهند نمود و نغمه ظفر از بارگاه ازلی طنین می اندازد.
علمای یهود میگفتند هنگامی كه فردی بر علیه خدا گناه ورزیده و نابود میشود در آسمان شادمانی خواهد بود ولی عیسی تعلیمی متفاوت از آنان ارائه نمود كه برای خدا نابودی و هلاكت كاری عجیب است. كه به موجب آن همه آسمان دربازگشت جانی كه او آن را شبیه خود خلق كرده است شادی خواهد كرد.
وقتی كه گمشده و سرگشته در گناه در طلب بازگشت به خداست، او با انتقاد و سرزنش و بی اعتمادی مواجه خواهد شد. كسانی هستند كه شك و تردید خواهند داشت كه آیا توبه او اصیل و واقعی است یا نه و پچ پچ كرده میگویند كه “او در ایمان ثبات ندارد و باور نمیكنیم كه آیا او پایدار خواهد بود”.این افراد كار خدا را انجام نمیدهند بلكه به كار شیطان عمل میكنند كه تهمت زننده به برادران است. در تمام انتقاد ها و عیبجویی ها بدیشان امیدوار هستند تا جانها را از امید به خدا دلسرد كنند. باشد كه توبه كننده از گناه به شادی آسمانی برای بازگشتش بیندیشد زیرا كه گمگشته بود و حال پیدا شده است. باشد تا در محبت خدا بیاساید و به او تكیه كند و در هیچ موردی نومید نشود حتی اگر توسط افرادی همانند فریسیان مورد تحقیر و بدگمانی قرار گرفته باشد.
علمای یهود تمثیل مسیح را فهمیدند كه اشاره به باجگیران و گنهكاران داشت ولیكن تمثیل معنی و مفهوم عمیقتری داشت. با مثل گوسفند گمشده مسیح نه تنها به افراد گناهكار اشاره میكند بلكه اشاره به جهانی مرتد دارد كه با گناه تباه و ویران شده است.این جهان در برابر كائنات و بارگاه خدا مانند سر سوزنی كوچك است. با این حال، این جهان كوچك انحطاط یافته — گوسفنده گمشده ای است — كه ارزشمند تر از نود و نه تایی است كه از آغل جدا نشده اند. مسیح آن فرمانروای محبوب در بارگاه آسمانی از شكوه آسمانی خود كه در كنار پدر داشت دست كشید تا كه جهان گمشده را نجات دهد. بدین منظور او نود و نه جهان و كهكشانهای بی گناه كه او را دوست داشتند را رها كرد و به این جهان آمد “تا برای خطاها و تقصیرات ما مجروح شود”و”برای بی انصافیها و شرارتهای ما آزار ببیند”(اشعیا ۵:۵۳). خداوند و فرزند خویش از بازگشت گوسفندی كه گم میشود خوشحال میشوند.
“ببینید خدای پدر چقدر ما را دوست دارد كه ما را فرزندان خود خوانده است و همینطور نیز هستیم. اما مردم دنیا این مطلب را درك نمیكنند زیرا خدا را آنطور كه هست نمیشناسند.”(اول یوحنا ۳ :۱). و مسیح فرمود”همانطور كه تو مرا به این جهان فرستادی من نیز ایشان را به میان مردم میفرستم”.(یوحنا ۱۸:۱۷).-” اما بخشی از كار من زحمت كشیدن برای شماست و برای این شادم زیرا به این وسیله زحماتی را كه مسیح برای بدنش یعنی كلیسا كشیده تكمیل می كنم”(کولسیان ۲۳:۱). هر جانی كه مسیح او را نجات داده است فراخوانده شده تا بنام او كار كند تا گمشدگان را بجوید. بنی اسرائیل از این كار غفلت ورزیدند. آیا آنانی كه ادعا میكنند پیرو مسیح هستند نیز امروزه از این كار مسامحه و كوتاهی میكنند؟
ای خوانندگان چه تعداد از گمشدگان را تا به حال جستجو كرده و به آغل باز گردانده اید؟ وقتی به آنانیكه بنظر می آید كه غیر قابل اطمینان و ناپسند هستند پشت میكنید آیا میفهمید كه از جانهایی كه مسیح در پی آنهاست روی گردانده اید؟ در همان لحظه ای كه شما از آنان روی بر میگردانید ممكن است كه آنان نیاز به دلسوزی و شفقت شما داشته باشند. در هر گردهمایی برای دعا جانهایی وجود دارند كه مشتاق صلح و آرامش هستند. آنان ممكن است در ظاهر زندگی بی تفاوتی داشته باشند ولی در تاثیر روح القدس بدون احساس نیستند. بسیاری از آنان ممكن است كه به مسیح نائل شوند.
چنانچه گوسفند گمشده به آغل بازگردانده نشود سرگردان شده تا اینكه بمیرد.و بسیاری از جانها به حد فلاكت میرسند تا اینكه دستی برای دستگیری دراز شود. این خطاكاران به نظر سخت دل و بی پروا باشند ولی چنانچه آنان همان امتیازی را كه دیگران یافتند دریافت كنند آنان نیز ممكن است اصالت جان و استعداد عظیمتری برای سودمند بودن دریافت كنند. فرشتگان برای این گمگشتگان افسوس میخورند. فرشتگان می گریند در حالیكه چشمان بشری خشك و قلبها برای دلسوزی و ترحم بسته اند.
ای كسانی كه برای فریب خوردگان و خطاكاران همدردی و دلسوزی نمیكنید! ای مردم بیشتر برای مسیح بخواهید و كمتر برای خود!
فریسیان درك كردند كه منظور مسیح از تمثیل، توبیخ و ملامت كردن آنهاست. مسیح در عوض پذیرفتن انتقاد آنان نسبت به كار خود بی توجهی آنان را در مورد باجگیران و گناهكاران نكوهش كرد. او آشكارا چنین نكرد مبادا كه باعث شود تا قلبهای آنان بر علیه او رویگردان شود ولی تمثیل او كاری را كه خداوند از آنان توقع داشت را در پیش رویشان قرار داد و عاقبت آنان از انجام آن قصور ورزیدند. اگر رهبران یهودی بنی اسرائیل چوپانان درستكاری بودند آنگاه كار یك چوپان واقعی را انجام میدادند. آنان میتوانستند لطف و محبت مسیح را جلوه گر شده و با او در رسالت وی متحد شوند. استنكاف آنان برای چنین امری ثابت كرد كه ادعای آنان در پارسایی و خداترسی پوچ و غلط است. حال بسیاری سرزنش مسیح را نپذیرفتند با این حال كلام او بعضی را متقاعد كرد. فراتر از این پس از صعود مسیح به آسمان، روح القدس نازل شد و آنان با حواریون در كاری كه در تمثیل گوسفند گمشده خلاصه شده بود متحد شدند.
سکه نقره گمشده
پس از نقل حكایت گوسفند گمشده عیسی داستان دیگری را حكایت كرد:” اگر زنی ده سكه نقره داشته باشد و یكی را گم كند آیا چراغ روشن نمیكند و با دقت تمام گوشه و كنار خانه را نمیگردد و همه جا را جارو نمیكند تا آن را پیدا كند؟”(لوقا ۸:۱۵).
در مشرق زمین خانه های فقرا معمولا شامل یك اتاق بود كه اغلب این اتاق بدون پنجره و تاریك بود. اتاق به ندرت جارو میشد و سكه ای كه بر زمین می افتاد سریعا با خاك و ریخت و پاش پوشیده میشد. برای اینكه چیزی پیدا شود حتی در روزهنگام یك شمع باید روشن میشد و خانه باید به دقت جارو میشد.
مهریه یا جهیزیه زن معمولا شامل سكه های پول بود كه بعنوان گرامی ترین دارایی اش با دقت از آن نگهداری میشد و پس از آن به دخترش منتقل می گردید . گم شدن یكی از این سكه ها بعنوان مصیبتی جدی محسوب میشد و پیدا شدن آن شادی عظیمی را سبب میگردید كه همسایگان زن در آن خوشی شریك میگردیدند.
عیسی گفت”و وقتی آن سكه را پیدا كرد آیا تمام دوستان و همسایگان خود را جمع نمیكند تا با او شادی كنند؟ به همین سان فرشتگان خدا شادی میكنند از اینكه یك گناهكار توبه كند و بسوی خدا بازگردد” لوقا ۱۵ : ۹ و ۱۰.
این حكایت مانند داستان قبلی گم شدن چیزی را نشان میدهد كه با جستجوی مناسب میتواند پیدا شود كه با خوشی عظیمی همراه خواهد بود. ولی دو حكایت فوق دو طبقه اجتماعی را معرفی میكند. گوسفند گمشده میداند كه گم شده است. او گله و چوپان را رها كرده و نمیتواند به تنهایی راه بازگشت را پیدا كند. این معرف كسانی است كه درك نموده اند كه از خدا جدا شده اند و در پریشانحالی ، تحقیر شده و به شدت فریب خورده اند. سكه مفقود شده معرف كسانی است كه با خطاها و گناهان از دست رفته اند اما آنان این شرایط را حس نمیكنند و به آن واقف نیستند. جان آنان در مخاطره قرار دارد اما از آن نا آگاه و نسبت به آن بی تفاوتند. در این تمثیل مسیح تعلیم میدهد كه حتی آنانیكه نسبت به درخواست خدا بی تفاوتند در ترحم محبت آمیز خدا قرار دارند. آنان باید در پی این باشند كه ای كاش بسوی خدا بازگردانده شوند.
گوسفندی كه از گله سرگردان میشد در بیابان یا بر روی كوه گم شده بود. ولی سكه نقره در خانه گم شده بود. و در دسترس بود و با این حال میتوانست با جستجوی دقیق پیدا شود.
این حكایت درسی برای خانواده هاست. در خانه اغلب بی تفاوتی زیادی در رابطه با جانها و اعضای خانواده نسبت به خدا وجود دارد. در میان تعداد ممكن است یك نفر از خدا دور افتاده باشد ولی چقدر اضطراب كمتری در روابط خانوادگی احساس میشود كه یكی از امانت های هدیه خدا مفقود شود.
سكه گرچه در میان گرد و خاك و توده ها افتاده است ولی همچنان یك تكه نقره است. مالك آن به خاطر ارزش آن بدنبال آن میگردد. پس هر جانی گرچه با گناه به انحطاط كشیده شده باشد در نظر خدا با ارزش تلقی میشود. همانطور كه سكه دارای تصویر و علامت حكومتی است پس بشر در خلقت خویش تصویر و نشان خدا را به همراه دارد و گرچه اكنون با تاثیرات گناه معیوب و درهم شكسته شده نشانه های این نقش بر روی هر جانی باقی مانده است. خداوند میخواهد تا جانها را بازیابد و دوباره تصویر خود را در عدالت و قدوسیت بر آن نقش بندد.
زن در این حكایت با پشتكار در پی سكه گمشده خود میگردد. او شمعی را روشن میكند و خانه را میروبد. او هر چیزی را جابجا میكند كه ممكن است مانعی برای كاوش او ایجاد كرده باشد. گرچه تنها یك سكه گم شده است او تلاش خود را متوقف نخواهد كرد تا اینكه سكه پیدا شود. وظیفه دیگران نیز باید پشتكار — و خودآزمایی دقیق باشد. عادات زندگی باید مورد تفحص و بررسی قرار گیرد. بنگرید كه آیا آن اشتباه یا خطا در اثر سرسختی در انجام گناه و بی میلی نسبت به توبه صورت نپذیرفته باشد.
اگر در خانواده فرزندی هست كه نسبت به وضعیت گناه آلود خود نا آگاه است والدین نباید آرام و قرار داشته باشند. شمعی باید بر افروخته شود. در كلام خدا باید جستجو شود و با نور آن هر چیزی در خانه با پشتكار مورد تفتیش قرار گیرد تا مشاهده شود كه چرا این فرزند گمشده است. والدین قلبهایشان را جستجو كنند و عادات و اعمال خود را مورد رسیدگی و بررسی قرار دهند. فرزندان میراث خدا هستند و ما برای مدیریت دارایی ها و مایملك او مسئول پاسخگوئی به وی هستیم.
پدران و مادرانی وجود دارند كه اشتیاق كار و خدمت در امور بشارتی خارج از خانه را دارند — بسیاری از افراد در امور و كارهای مسیحی خارج از خانه فعالند در حالیكه فرزندان خودشان نسبت به منجی و محبت او بیگانه اند. بسیاری از والدین برای مجذوب شدن فرزندان به مسیح به مبلغ و یا معلم مدرسه سبت اعتماد دارند اما برای انجام چنین كاری از مسئولیت خدادادی خود طفره رفته، كوتاهی و غفلت می ورزند. تعلیم و تربیت مسیحی فرزندان والاترین خدمتی است كه والدین میتوانند به خداوند ارائه نمایند. این كاری است كه مستلزم شكیبایی در كار است، یک پشتكار مادام العمر و تلاش مجدانه.
ولی آنانیكه به خاطر اهمال و بی توجهی مقصرند در نومیدی رها نمیشوند. آن زنی كه سكه اش مفقود شد به دنبال آن گشت تا آن را پیدا كرد از. اینرو والدین با محبت — ایمان و دعا در جمع خانواده خود كوشا باشند تا اینكه با خوشی بسوی خدا بازگشته و بگویند که :” خداوند این فرزندان را به من داده است”(اشعیا ۸ :۱۸).
این كار مذهبی درستی در خانه است و به همان اندازه ای كه برای دیگران در خارج از خانه انجام میدهید مفید است. با علاقه ایمانی خود برای جمع خانواده مان خود را شایسته كار برای اعضای خانواده خدا كنیم و بدینوسیله اگر برای مسیح ثابت قدم باشیم تا ابدالدهر خواهیم زیست.
و خداوند چنین برنامه ریزی كرده كه همه اینها ما را شایسته خدمت به دیگران مینماید. همانطور كه همدردی و دلسوزی ما وسعت یافته و محبت ما افزون میگردد میتوانیم در هر جایی كاری برای انجام دادن بیابیم. خداوند خانواده بزرگ بشری دنیا را در آغوش میگیرد و هیچ یك از اعضای آن مورد غفلت و بی توجهی قرارنمیگیرند.
هر كجا كه باشیم سكه نقره گمشده منتظر ماست تا آن را بیابیم. آیا ما در جستجوی آن هستیم؟ هر روز كسانی را ملاقات میكنیم كه علاقه ای به چیزهای مذهبی از خود نشان نمیدهند. با آنها راه میرویم با آنها همنشینی میكنیم. آیا علاقه ای به كمك روحانی به آنها از خود نشان میدهیم؟ آیا مسیح را بعنوان آمرزنده گناه به آنان معرفی میكنیم؟ با قلبهای صمیمی مملو از محبت مسیح آیا در باره محبت خدا با آنان گفتگو میكنیم؟ اگر چنین نمیكنیم چگونه میتوانیم این جانها را كه به طور همیشگی از دست رفته اند را هنگامی كه در محضر الهی ایستاده ایم ببینیم؟
ارزش یك جان را چه كسی میتواند برآورد كند؟ آیا ارزش آن را میدانید؟ به جتسیمانی بروید و مسیح را در ساعتهای نگرانی و اضطراب ببینید هنگامی كه عرق او مانند قطره های خون میچكید. به منجی بنگرید كه بر بالای صلیب كشیده شده است. آن فریاد نومیدانه را بشنوید”الهی الهی چرا مرا ترك كرده ای؟”(مرقس ۳۴:۱۵). به آن سر زخمی نگاه كنید. به پهلوی سوراخ شده و پاهای صدمه دیده بنگرید. بیاد آورید كه مسیح برای همه خود را به خطر انداخت. برای رهایی ما ملكوت به مخاطره افتاده بود. در پای صلیب بیاد آورید كه برای حتی یك گناهكار مسیح زندگی خود را بخشید و با این توصیف ارزش آن جان را تخمین بزنید.
اگر با مسیح در مشاركت و همنشینی هستید آنگاه میتوانید برآورد او را بر هر بنی بشری تخمین بزنید... شما برای دیگران همان محبت عمیق را حس خواهید كرد كه مسیح برای شما احساس كرد. سپس قادر خواهید بود تا توفیق یابید نه اینكه برای كسانی كه مسیح آن را دوست داشت جا بزنید بلكه آنان را جذب كنید و آنان را پس نزنید زیرا كه مسیح شما را از خود نراند. اگر مسیح برای آنها تلاش نمیكرد هیچكس هرگز به خدا بازگردانده نمیشد و با این كار او میتوانیم جانها را نجات دهیم. وقتی كسانی را میبینید كه به كام مرگ و نیستی فرو میروند در بی تفاوتی و فراغت آرام نخواهید گرفت. هر چه گناه و اندوه آنان عمیقتر باشد تلاشهای شما برای بازیافت آنان مشتاقانه تر و رئوفانه تر و شدیدتر خواهد بود. شما نیاز آنانی كه رنج میكشند را تشخیص میدهید كسانی كه بر علیه خدا گناه ورزیده اند و كسانیكه با تحمل تقصیر تحت ستم قرار گرفته اند. دل شما بحال آنان خواهد سوخت و نزد آنان رفته تا دست یاری بسویشان دراز كنید. آنان را دردستان ایمان و محبت خود گرفته و بسوی مسیح خواهید آورد. شما مراقب آنان بوده و آنان را تشویق میكنید و دلسوزی و صمیمیت شما تكیه گاهی برایشان خواهد بود تا سقوط نكنند.
در این كار همه فرشتگان آسمان آماده همیاری هستند. همه امكانات آسمان تحت فرمان كسانی خواهد بود كه در جستجوی نجات گمشدگان هستند. فرشتگان به شما كمك خواهند كرد تا به افراد بی تفاوت و سخت دل دست یازید. و هنگامی كه یكی ازآنان به خدا بازگردانده شود همه ملكوت خدا شادمان میگردد. سرافین و كروبیان چنگ های خود را مینوازند و سرودهای شكرگزاری برای خدا و بره سر میدهند برای اینكه نسبت به همنوع خود شفقت و محبت دارید.
دیدگاه خود را بنویسید...
* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.