حکایت دو عابد
این فصل بر اساس كتاب لوقا ۱۸:۹ تا۱۴نوشته شده است.
عیسی مَثَل فریسی و باجگیر را درباره كسانی نقل نمود كه خودمدار و خود رای هستند و خود را عادل و منصف دانسته و دیگران را حقیر میشمارند. یک فریسی به معبد رفت تا دعا كند نه بخاطر حس استغفار و طلب آمرزش از گناه بلكه میپنداشت كه عادل و پرهیزكار است وحضورش در معبد دال بر خودستایی بود. او درعبادت، خود را بگونه ای مینگریست كه گوئی سزاوار و شایسته محضر خداست و بر مكافات غلبه یافته است. و به خیال باطل تصور میكرد كه مردم او را پارسا و زاهدی والا مرتبه میبینند. او امیدوار بود كه مورد لطف و مرحمت خدا و مردم قرار میگیرد. ولی عبادت او برای اغراض شخصی و خود ستایی بود.
او غرق در خود ستایی و خود بزرگ بینی بود. او با افاده و از روی خودپسندی راه میرففت و دعا میكرد. او خود را از دیگران كنار میكشید انگار كه میگوید:“به ما نزدیك نشوید ما را نجس نكنید ما از شما پاكتریم”(اشعیا ۶۵ : ۵) و تنها ایستاده و با خودش دعا میكرد. او كاملا ازخودراضی بود و با اطواری حق بجانب می اندیشید كه خدا و مردم با همان خشنودی به او نگاه میكنند.
“فریسی خودپسند به كناری ایستاد و با خود چنین دعا كرد:” خدایا تو را شكر میكنم كه من مانند سایر مردم خصوصا مانند این باجگیر گناهكار نیستم”.او خود را نه با منش مقدس الهی بلكه با خوی بشری محكوم كرد. ذهن او از خدایی بودن دور شده و پست گردیده بود. این معمای خود پسندی بود.
او ادامه داد تا از كردار خوب خود سخن بگوید:” در هر هفته دو بار روزه میگیرم و از هر چه بدست می آورم عشر میدهم”.مذهب فریسی كسی را بخود جذب نمیكند. او در پی صفات خدایی نبود كه باید قلبی مملو از رحمت و عطوفت باشد. او از مذهبی راضی بود كه فقط به ظواهر امر می پردازد. او عدالت و انصاف را متعلق بخود میدانست و آن را ثمره كردار خود میپنداشت و قضاوت او بر اساس معیار انسانی بود.
هر كسی كه به خود متكی باشد و فكر كند كه فردی پرهیزكار و عادل است دیگران را حقیرخواهد شمرد. فریسی عدالت خود را با دیگران مقایسه میكرد. بنابراین او خود را معیاری برای قضاوت و ارزیابی با دیگران میدید. میزان عدالت او بر اساس كردار دیگران برآورد شده بود و هر چه كه دیگران بدتر بودند در مقابل و در مقایسه او خود را عادل تر میشمرد. حس خودباوری به تقوی و عدالت پیشگی باعث شده بود تا دیگران را مورد مضان اتهام قرار دهد. او”دیگران”را بجرم تخطی بر علیه احكام خدا محكوم كرده بود. بنابراین او روح و نفس بنیادین شیطان را آشكار كرده بود (تهمت زننده به برادران). با این روح و غرور برای او ناممكن خواهد بود تا بتواند به خدا نزدیك شود. او با دست خالی و بدون بركات الهی به خانه خود باز میگردد.
باجگیر به همراه دیگران برای دعا به معبد رفت ولی خیلی زود خود را از آنان جدا ساخت زیرا كه خود را سزاوار همبستگی در دعا با آنان نمیدید.” آن باجگیردر فاصله ای دور ایستاده و به هنگام دعا حتی جرات نكرد از خجالت سر خود را بلند كند بلكه با اندوه به سینه خود زده گفت خدایا بر من گناهكار رحم فرما”.او احساس میكرد كه بر علیه خدا خطایی انجام داده و حس میكرد كه گناهكار و نجس شده است. او حتی نمیتوانست از افرادی كه در اطراف وی هستند انتظار ترحم داشته باشد زیرا كه آنها بر او بدیده تحقیر مینگریستند. او میدانست كه هیچ چیزی را ندارد تا او را لایق سازد تا به خدا نزدیك شود و در شدت نومیدی گریست و گفت”خدایا بر من گنهكار ترحم نما”.او خود را با دیگران مقایسه نكرد.
باجگیرمستغرق در حس تقصیر بگونه ای ایستاد كه گویی به تنهایی در حضور خدا ایستاده است. تنها درخواست او آمرزش از گناه و تسلی خاطر بود و رحمت و رافت خدا را استدعا میكرد. و او چنین قلبی بركت یافت. و عیسی گفت: “به شما میگویم كه این مرد گناهكار بخشیده شد و به خانه رفت اما آن فریسی خودپسند از بخشش و رحمت خدا محروم ماند”.
فریسی و باجگیر معرف دو طبقه از هم مجزا بودند كه برای عبادت نزد خدا رفتند. اولین فرزندانی كه همانند این دو طبقه بودند در جهان متولد شدند قائنخود را عادل میپنداشت و با ارائه پیشكش نزد خدا رفت. او به گناه خود اعتراف نكرد و توقع هیچ رحمتی نداشت. ولی هابیل با خونی آمد كه اشاره به بره خدا داشت. او بعنوان فردی گناهكار و با اعتراف و دلشكستگی آمد. تنها امید او محبتی بود كه خود را لایق آن نمیدانست. خداوند پیشكش او را حرمت داد ولی به پیشكش قائن توجهی ننمود. حس نیاز ، تشخیص فلاكت و اعتراف به گناهمان اولین شروط پذیرفته شدن توسط خداست.” خوشابه حال آنان كه نیاز خود را به خدا احساس میكنند زیرا ملكوت آسمان از آن ایشان است”.
برای هر طبقه كه معرف آن فریسی و باجگیر بودند درسی تاریخی از پطرس رسول وجود دارد. در اوان مریدی، پطرس خود را با تقوی فرض كرده بود و مانند فریسی خود را “بی شباهت به دیگران”میپنداشت. وقتی كه مسیح در مورد خیانت شدن به وی پیشاپیش آگهی داد:“امشب همه شما مرا تنها گذاشته خواهید رفت”آنگاه پطرس با اطمینان گفت”حتی اگر همه شما را ترك كنند من این كار را نخواهم كرد”(متی 33:26). پطرس مشكل خود را نمیدانست. اطمینان بخود او را منحرف ساخته بود. او خیال میكرد كه میتواند با استواری در برابر آزمون و وسوسه بایستد ولی كمتر از چند ساعت وقت آزمون رسید و با لعنت كردن و سوگند خوردن، سرور و مولای خویش را انكار نمود.
وقتیكه بانگ خروس گفتار مسیح را به او یادآوری كرد پطرس یكه خورده و از آنچه كه كرده بود حیرت زده شد و صورت خود را به سمت مولای خود گردانیده به او نگریست. در آن زمان مسیح به پطرس نگاه كرد و در خفای آن نگاه حزن آلود محبت و رقت بهم تنیده بود و آنگاه بود كه پطرس متوجه خطای خود گردید. او به بیرون رفته و به تلخی گریست. آن نگاه با معنای مسیح بود كه قلب او را شكافت. پطرس به نقطه عطفی رسیده بود و بسختی از گناهان خویش توبه كرد. او در پشیمانی و استغفار خود همانند آن باجگیر بود و مانند باجگیر رحمت یافت. نگاه مسیح آمرزش را بر او محقق ساخت.
اكنون خودبزرگ بینی و اتكاء بخود رخت بر بسته بود. و هرگز دیگر آن ادعای لاف گزاف تكرار نگردید.
مسیح پس ازقیام از مرگ سه بار دیگر پطرس را امتحان كرد. عیسی از شمعون پطرس پرسید: “شمعون پسر یوحنا آیا تو از دیگران بیشتر مرا دوست داری؟”عیسی برای بار سوم از او پرسید”شمعون پسر یونا آیا با من دوست هستی؟”(یوحنا ۲۱: ۱۵-۱۷). پطرس اینبار خود را بر دیگر برادران ارجح نساخت. او به كسی كه قلب او را میتوانست ببیند با التماس گفت: ای مولای من خود همه چیز را میدانید و میدانید كه شما را دوست دارم.
آنگاه ماموریت بوی ابلاغ شد. كاری وسیعتر و ظریفتر از آنچه كه از قبل برایش تعین شده بود. مسیح فرمود: به بره های من خوراك بده. از این قرار نظارت و مباشرت جانها را باو سپرد زیرا كه منجی جان خود را برای آنان فدا ساخته بود. مسیح به پطرس دلیل محكمتری از اطمینان و اعتماد را در او بازسازی و ترمیم كرد. مرید بیقرار و لافزن و خودبزرگ بین به یكباره مطیع و توبه كار شد. زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد
آنكه به سرهای مست جام و قدح میشكست
دوش به یك جرعه می عاقل و فرزانه شد
حافظ شیرازی
آن اهریمنی كه باعث سقوط پطرس شده و باعث شكست فریسی از مشاركت با خدا شده بود ثابت كرد كه هزاران نفر را تا كنون به تباهی كشانده است. هیچ چیزی تا این حد اهانت آمیز به خدا و خطرناكتر برای جان بشر مانند غرور و استغناء طبع و خودپسندی نیست و در زمره نومیدانه ترین و علاج ناپذیر ترین گناههاست.
سقوط پطرس آنی نبود بلكه تدریجی اتفاق افتاد. اعتماد بیش از حد بخود او را به این باور رسانده بود كه رستگار شده است و این فرضیه غلط قدم به قدم او را به بیراهه میكشید تا جایی كه توانست حتی مولای خود را انكار كند. ما هرگز نمیتوانیم به”خود” یا “احساس” خود تكیه كنیم زیرا كه ما از ملكوت همچنان دوریم و از وسوسه ها ایمن نیستیم. آنانیكه منجی را پذیرفته اند هرچند در تبدیل خویش صادق و بی ریا هستند ولی هرگز نباید به امید و ایمان خویش ببالند بلكه حتی هنگامیكه خود را به مسیح تسلیم میداریم و با علم بر این كه او ما را پذیرفته است نباید فكر كنیم كه وسوسه نمیشویم و یا براحتی میتوانیم از عهده هر آزمونی برآئیم. كلام خدا آشكارا میگوید”عده زیادی پاك و طاهر وخالص خواهند شد”(دانیال ۱۰:۱۲). تنها كسانی كه در آزمونها دوام بیاورند تاج حیات را دریافت خواهند نمود(یعقوب ۱: ۱۲).
همه كسانیكه مسیح را بپذیرند و با اولین اطمینان بگویند كه من رستگار شده ام در خطر سقوط به خوداتكایی و خودگرایی هستند. آنان بینش و بصیرت و نیاز دائمی تقوای الهی خود را در ضعف خود از دست میدهند. آنان برای مقابله با شیوه های شیطان آمادگی ندارند و تحت آزمون و وسوسه مانند پطرس در عمق گناه سقوط میكنند. به ما پند داده شده است كه “هشیار باشید و فكر نكنید كه از ایشان بهتر هستید شما نیز ممكن است در دام گناه گرفتار شوید”(اول قرنتیان ۱۰: ۱۲). تنها امنیت ما عدم اعتماد دائمی به “خود” و در عوض اطمینان و وابستگی به مسیح است.
برای پطرس لازم بود تا عیب شخصیتی خود را دانسته و لزوم قوت و فیض مسیح را تشخیص بدهد. خداوند نمیتوانست او را ازآزمون نجات دهد ولی توانست او را از شكست خوردن نجات بخشد. اگر پطرس میخواست تا هشدار مسیح را دریافت كند او بایستی در دعاها مراقبت مینمود. او باید با ترس و لرز راه رفته مبادا كه پایش بلغزد. و چنانچه مدد الهی را می یافت شیطان نمیتوانست به پیروزی بر او دست یابد.
از طریق خودبسندگی و بخود اطمینان داشتن بود كه پطرس سقوط كرد و از طریق توبه و تواضع بود كه او توانست دوباره بر روی پاهای خویش بایستد. در این تجربیاتثبت شده هر توبه كاری دلگرمی خواهد یافت. گرچه پطرس بطور تالم آوری مرتكب گناه شد ولی رها و فراموش نشد. كلام مسیح بر قلب او حك شده بود كه میگفت :
“اما من برای تو دعا كردم تا ایمانت از بین نرود. پس وقتی توبه كردی و بسوی من بازگشتی ایمان برادرانت را تقویت و استوار كن”(لوقا ۲۲: ۳۲). در شدت ندامت و پشیمانی و اندوه و دعا و آن خاطره نگاه محبت آمیز توام با حس ترحم مسیح بود كه امیدوار گردید. مسیح پس از قیام خویش پطرس را بیاد آورد و به فرشتگان برای زنان
پیام فرستاد”اكنون بروید و به شاگردان او و پطرس مژده بدهید كه او پیش از شما به جلیل میرود تا شما را در آنجا ببیند درست همانطور كه پیش از مرگ بشما گفته بودم”(مرقس ۷:۱۶). توبه پطرس توسط آن منجی آمرزنده گناه پذیرفته شد.
و دلسوزی و رحمت مشابهی كه پطرس را نجات داد شامل همه جانهایی خواهد شد كه دردام وسوسه سقوط كرده اند. این شیوه مخصوص شیطان است كه بشر را به گناه هدایت كرده و او را درمانده و لرزان و ترسان رها میكند تا آمرزش طلب كند. ولی چرا باید هراسان باشیم زیرا كه خداوند گفته است “به قوت من متمسك شده و با من صلح كنید”(اشعیا ۵:۲۷). هر وسیله ای برای تضعیف ما تدارك دیده شده است و هر تشویق و دلگرمی به ما اعطا شده است تا برای غلبه بر ضعفهایمان نزد مسیح برویم.
مسیح جسم خود را برای بازخرید ما ارزانی داشت تا وارث خدا شده و به بشر آزمونی دیگر داد. بنابراین قادر است همه آنانی را كه به وسیله او بحضور خدا می آیند را بطور كامل نجات دهد و چون همیشه زنده است پیوسته در حضور خدا برای ما وساطت نموده و شفاعت میطلبد و این حقیقت را یادآور میگردد كه تاوان گناهان ما را به بهای خون خود پرداخته است”(عبرانیان ۲۵:۷). او با زندگی بی عیب خود با فرمانبرداری و با مرگ بر روی صلیب برای بشر شفاعت طلبید. و حال نه تنها به مثابه دادخواست كننده برای شفاعت بمنظور نجات و رستگاری ما بلكه به عنوان یك فاتح، پیروزی خود را ادعا و اعلان میكند. كار قربانی او كامل گردید. و بعنوان شفیع ما كاری را كه خود معین كرده بود را عملی و به انجام میرساند. او بخور و عطردان را در حضور خدا با شایستگی بی عیب و دعای خود نگاه داشته و اعترافات و شكرگزاری های امت خویش را نزد او می آورد. او معطر به رایحه عدالت خویش، این عطر خوشبو را به خدا ارائه مینماید. پیشكش بطور كامل پذیرفته میشود و آمرزش، همه خطاها را میپوشاند.
مسیح خود را بعنوان جایگزین و ضامن ما در گرو گذاشت و از هیچ كسی فروگذاری و غفلت نكرد. او آنكسی است كه نمیتوانست ببیند كه بشر در معرض ویرانی ابدی است. او جان خود را برای ما فدا كرد و با ترحم و دلسوزی به جانهایی نگریست كه نمیتوانستند خود را نجات بخشند.
او به نادمان لرزان نگریسته و دست آنان را خواهد گرفت. او آنكسیكه از طریق كفاره خود برای بشر سرمایه معنوی لایتناهی را تدارك دید از بكار گرفتن قدرت خویش بابت ما كوتاهی نخواهد كرد. ما میتوانیم گناهان و رنجهای خود را نزد او ببریم زیرا كه او ما را دوست دارد. هر نگاه و كلام او اطمینان و اعتماد ما را نسبت بخود جلب میكند .او شخصیت ما را بر اساس اراده خویش شكل و فرم خواهد داد.
همه نیروهای شیطانی توان غلبه بر جانهایی را كه با سادگی خود را بپای مسیح می اندازند ندارند.” او ضعیفان را قوت میبخشد و ناتوانان را قدرت زیاده عطا مینماید”.(اشعیا ۴۰: ۲۹).
اگر گناهان خود را به او اعتراف نمائیم میتوانیم اطمینان داشته باشیم كه او ما را میبخشد و از هر ناراستی پاك میسازد(اول یوحنا ۱: ۹). به گناهانت اقرار كن و بپذیر كه نسبت به خداوند خدای خود یاغی شده ای (ارمیا ۳: ۱۳) آنگاه آب پاك بر شما خواهم ریخت تا از تمام گناهانتان پاك شوید(حزقیال ۳۶: ۲۵).
ولی ما باید خود را بشناسیم، شناختی كه نتیجه آن ندامت و توبه باشد پیش از اینكه آمرزش و آرامش بیابیم. فریسی هیچ محكومیتی از گناه حس نكرد. روح القدس نتوانست در او كار كند. جان او در خودباوری به تقوی و عدالت مانند زره و جوشنی شده بود كه تیرهای خدا كه بدست فرشتگان خوب هدفگیری شده بود از نفوذ و رخنه به آن باز ماند. تنها ما خودمان هستیم كه میدانیم گناهكاریم و مسیح میتواند ما را از گناه نجات دهد. مسیح گفت”خداوند مرا برگزیده تا مژده رحمت او را به بینوایان برسانم. او مرا فرستاده است تا رنجدیدگان را تسلی بخشم و رهایی را به اسیران و بینایی را به نابینایان اعلام نمایم و مظلومان را آزاد سازم”(لوقا ۴: ۱۸).ولی “من آمده ام تا گناهكاران را به توبه دعوت كنم نه آنانی را كه خود را عادل و مقدس میپندارند”(لوقا ۵: ۳۲). ما بایستی وضعیت واقعی خود را بشناسیم وگرنه نمیتوانیم نیاز درخواست كمك از مسیح را حس كنیم. ما بایستی قصور و ضعف خود را بفهمیم وگرنه نمیتوانیم برای پناه گرفتن فرار كنیم. ما بایستی درد زخمهای خودمان را حس كنیم و یا اینكه خواهان شفا و التیام نباشیم.
خداوند میفرماید”تو گمان میكنی كه ثروتمند هستی و هر چه میخواهی بدون كم و كاست در اختیار داری. اما غافلی از اینكه بدبخت و بیچاره و بینوا و كور و عریان هستی. بنابراین بتو نصیحت میكنم كه ” از من طلای ناب را بخری، طلایی كه با آتش تصفیه شده است تا ثروت واقعی را بدست آوری”(مکاشفه ۱۷:۳-۱۸).
طلایی كه در آتش تصفیه شده است ایمانی است كه با محبت كار میكند. تنها بدین طریق ما با خداوند هماهنگ خواهیم شد. ما ممكن است كه فعال باشیم و زیاد كار كنیم اما بدون محبتی كه در قلب مسیح ساكن است هرگز نمیتوانیم جزو خانواده آسمانی بشمار بیاییم.
هیچ بشری نمیتواند خطاهای خود را درك كند.” هیچ چیز مانند دل انسان فریبكار و شرور نیست كیست كه از آنچه در آن میگذرد آگاه باشد؟”(ارمیا ۹:۱۷). لبها ممكن است كه فلاكت جانی را بیان كند كه قلب قادر به تایید آن نیست. در حالیكه از كمبود روح با خدا سخن میگوئیم قلب ممكن است از خودبینی و خود بزرگ بینی مغرور شده باشد. تنها یك طریق است كه میتوان به فهم حقیقی از “خود” یا “نفس” دست یافت.
ما باید به مسیح نظر كنیم. این جهل از اوست كه بشر را به خود بزرگ بینی و خود عدالت محوری قائم میسازد. وقتی كه به پاكی و اعتلای او تعمق میكنیم ضعف و فلاكت و نقصهای واقعی خود را خواهیم دید. ما خود را از دست رفته و نومید خواهیم یافت كه ملبس به جامه خود عدالت محوری شده و همانند گنهكاران دیگر خواهیم بود. ما میتوانیم ببینیم كه نجات و رستگاری ما نه از طریق خیریت و نیكویی خودمان بلكه از طریق فیض سرمدی خدا حاصل شده است.
دعای باجگیر شنیده و اجابت شد زیرا نشان داد كه توكل و اتكای او به خدای قادر متعال است. نفس و “خود ستایی”در نظر باجگیر چیزی جز شرم و خجالت نبود. از اینرو همه كسانی كه در طلب خدا هستند باید شرمگینی خود را ببینند به وسیله آن ایمانی كه اتكاء بخود را منكوب و سرزنش میكند ، وحاجتمندان به قدرت ازلی متمسك خواهند بود.
رعایت هیچیك از احكام مذهبی نمیتواند جایگزین ایمانی ساده بشود. ما تنها میتوانیم به مسیح اجازه دهیم تا كار نجات تكمیل شود. سپس جان بزبان آمده و خواهد گفت پروردگارا قلب مرا لمس كن زیرا كه من فردی ضعیف و ناتوانم. بگوئید كه این قلب متعلق به توست. آن را تصفیه و خالص كن زیرا كه من از عهده آن عاجزم. مرا رستگار كن زیرا ناتوانم كه خود را رستگارسازم از اینرو كه باطن ضعیف و غیرمسیحایی من ناتوان است. مرا در خود ذوب كن و به من شكل بده و مرا در فضایی مقدس و پاك رفیع گردان درآن مكانی كه محبت تو غنی و جاری است و میتواند جان مرا لبریز سازد.
تنها در شروع زندگی مسیحی نیست كه ترك نفس حادث میشود. در هر پیشرویبسوی ملكوت خدا این امر تكرار میشود. همه كردارهای خوب وابسته به قدرتی فراتر از خودمان هستند. بنابراین نیاز است تا قلب ما بطور دائمی دست نیاز بسوی خدا دراز كند كه با اشتیاق و اقرار به گناه و فروتنی همراه باشد. تنها با ترك نفس و توكل به مسیح میتوانیم در امنیت طی طریق كنیم.
هرچه به مسیح نزدیكتر شویم و واضحتر خلوص صفات او را تشخیص دهیم. بیشتر میتوانیم به گناهانمان پی ببریم و كمتر به خودمان اتكا كنیم. كسانی كه ملكوت آنان را بعنوان افراد مقدس تشخیص دهد كسانی هستند كه به خودستایی و خودنمائی خاتمه داده اند. پطرس رسول خادم و مبشر وفادار مسیح شد و به حد زیادی با نور و قدرت الهی عزت و احترام یافت و او در بنای كلیسای مسیح نقش عمده و فعالی داشت ولی پطرس هرگز تجربه ترسناك فروتنی و تحقیر را فراموش نكرد — گناه او آمرزیده شد با اینحال او بخوبی فهمیده بود كه ضعف شخصیتی كه باعث سقوط او شد تنها با فیض مسیح ترمیم یافته است. او در خود هیچ شكوه وجلالی نیافته بود.
هیچ یك از حواریون و انبیا ادعا نكرد كه بی گناه است. آنان مردانی بودند كه در كنار منجی زندگی كردند. مردانی كه زندگی را وقف خدا میكردند. مردانی كه با نور و قدرت الهی عزت و قرب یافتند و به طبیعت و ذات گناهكار خویش اعتراف نمودند. آنان برجسم اتكا ننمودند و ادعایی بر عادل بودن و خود محوری نكردند ولیكن بطور كمال و تمام به عدالت مسیح توكل كردند و ب. همین طریق همه كسانی كه به مسیح توسل دارند چنین میكنند.
در هر قدمی كه در زندگی مسیحی به پیش میرویم توبه و استغفار ما عمقی خواهد گردید. او كسانیرا كه آمرزیده است و به آنانیكه وی آنان را امت خویش نامیده است میگوید “آنگاه گناهان گذشته خود را به یاد خواهید آورد و برای كارهای زشت و قبیحی كه كرده اید از خود متنفر و بیزار خواهید شد”(حزقیال ۳۱:۳۶). او میگوید”من بار دیگر عهد خود را با تو برقرار خواهم ساخت تا بدانی كه من خداوند هستم. من گناهانت را خواهم آمرزید و تو با بیاد آوردن آنها از خجالت و شرمساری دیگر دهان خود را نخواهی گشود”(حزقیال ۱۶: ۶۳،۶۲). آنگاه لبان ما برای خودستایی باز نخواهد شد. ما باید بدانیم كه كفایت و شایستگیمان تنها در مسیح است. ما میتوانیم اقرار پطرس رسول را سرمشق خود قرار دهیم.” اكنون دیگر برای من ثابت شده است كه وجود من بخاطر این طبیعت نفسانی از سر تا پا فاسد است. هر چه تلاش میكنم نمیتوانم خود را به انجام اعمال نیكو وادارم. میخواهم خوب باشم اما نمیتوانم.”(رومیان ۱۸:۷).” اما خدا نكند كه من به این گونه مسایل افتخار كنم. تنها افتخار من همانا صلیب خداوند ما عیسی مسیح است. بلی بسبب همین صلیب تمام دلبستگی هاییكه در این دنیا داشتم مصلوب شد و از بین رفت و من نیز نسبت به گرایشهای دنیا مصلوب شدم و مردم”(غلاطیان ۱۴:۶).
در هماهنگی با این تجربه فرمان داده شد تا”بكوشید تا با اعمالتان نشان دهید كه نجات یافته اید یعنی با اطاعت و احترام عمیق با خدا و دوری از هر آنچه كه موجب ناخشنودی اوست. زیرا خدا خودش در وجود شما كار میكند تا بتوانید با میل و رغبت او را طاعت نمایید و اعمالی را بجا آورید كه مورد پسند اوست”(فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳). خداوند بشما نگفته تا هراس داشته باشید كه او از انجام وعده هایش قصور خواهد كرد و یا اینكه صبر و شكیبایی او تمام شده و یا رحم و شفقت او كاسته خواهد شد. هراسان باشید مبادا كه اراده شما بر اراده مسیح فایق آید مبادا كه خصوصیات ارثی و اكتسابی شما زندگیتان را كنترل كند.” زیرا خدا خودش در وجود شما كار میكند تا بتوانید با میل و رغبت او را اطاعت نمایید و اعمالی را بجا آورید كه مورد پسند اوست. كارهایتان را بدون غر زدن و شكایت انجام دهید تا كسی نتواند از شما ایراد بگیرد شما باید در این دنیای فاسد كه پر از افراد نادرست و نا خلف است همچون فرزند خدا پاك و بی عیب باشید و در میان ایشان مانند نور بدرخشید. بترسید مبادا كه نفستان بین شما و مولایتان خللی بوجود آورد. هراسان باشید مبادا كه اراده شخصی به هدف متعالی كه خداوند خواهان تكمیل آن است آسیب برساند. از قدرت شخصیتان بترسید. بترسید از اینكه مبادا دست خود را از دست مسیح رها كنید و از ادامه حركت در مسیر زندگی بدون حضور او هراسان باشید. ما باید از هر چیزی كه غرور و خودمحوری را در ما تهییج میكند اجتناب كنیم بنابراین باید از ستایشها و تمجید های چاپلوسانه و متملقانه آگاه باشیم. تملق و چاپلوسی كار شیطان است. او با تملق سروكار دارد و همچنین با تهمت و افترا دست بگریبان است. پس او در پی تباه كردن جانهاست. آنانیكه بشر را تمجید و تحسین میكنند نمایندگان شیطانند. خادمان مسیح باید هر گونه تعریف و تمجید را از خود دور سازند. خودمحوری و ستایش از خود باید بكناری گذاشته شود. تنها مسیح است كه بایستی مورد تحسین و تجلیل قرار گیرد.” سپاس و ستایش بر او كه ما را محبت مینماید و با خون خود ما را شست و از گناهانمان طاهر ساخت”(مکاشفه ۵:۱).
زندگی كه در آن خداترسی وجودداشته باشد زندگی افسرده و غمگین نیست. این فقدان مسیح است كه سیما را غمگین كرده و زندگی را تاریكخانه اشباح میسازد. آنانیكه از احترام بنفس و حب نفس پر شده اند نیازی به اتحاد شخصی و زنده با مسیح نمیبینند. طبل بزرگ صدای بزرگ میدهد ولی توخالی است. بشر بدنبال یك مذهب اشرافی است. آنان خواهان قدم زدن در مسیری عریض هستند كه خصوصیات فردی خود را در آن معبر به همراه ببرند. حب نفس آنان عشق به محبوبیت در عامه و عشق به ستایش و تمجید منجی را از قلبهایشان بدور نگاه داشته است و بدون منجی افسردگی و حزن خواهد بود. ولی جانی كه مسیح در آن ساكن باشد سرچشمه خوشی و شادمانی است. برای همه كسانی كه او را بپذیرند كلام خدا مفتاح وجد و شادمانی است.
“خدای متعال و مقدس كه تا ابد زنده است چنین میگوید: من در مكانهای بلند و مقدس ساكنم و نیز در وجود كسی كه روحی متواضع و توبه كار دارد تا دل او را زنده سازم و نیروی تازه به او بخشم”(اشعیا ۱۵:۵۷).
موسی در شكاف صخره ای خود را برای دیدن نور جلال خدا پنهان كرده بود. وقتی خود را در شكاف صخره ای پنهان كنیم كه مسیح ما را با دستهای سوراخ شده اش بپوشاند آنگاه میتوانیم آنچه را كه خدا به خادمان خویش میگوید بشنویم. خداوند خود را به ما همانند موسی آشكار خواهد نمود بعنوان “خدای مهربان و رحیم — خدای دیرخشم و پر احسان — خدای امین كه به هزاران نفر رحمت میكنم و خطا و عصیان و گناه را میبخشد”(خروج ۷،۶:۳۴).
كار رهایی با نتایج آن سر و كار دارد كه برای بشر مشكل است تا آن را تصور كند.” خدا برای دوستداران خود چیزهایی تدارك دیده است كه هیچ انسانی هرگز ندیده و نشنیده و به فكرش نیز خطور نكرده است”(اول قرنتیان ۹:۲). بعنوان گناهكاری كه با قدرت مسیح جذب شده به سوی صلیب برافراشته میرود و در مقابل آن بخاك می افتد و این خلقتی تازه است. قلبی تازه به او داده میشود. او در مسیح عیسی خلقتی تازه است. قدوسیت بیش از این چیزی طلب نمیكند. خداوند خود تطهیر كننده و عادل كننده كسی است كه به عیسی ایمان دارد”(رومیان ۳: ۲۶). و “او كسی را كه عادل نمود او را در شكوه و جلال خویش شریك میسازد”(رومیان ۳۰:۸). حس شرمندگی از طریق گناه عظیم است و عظیمتر از آن عزت و رفعت از طریق محبت آن رستگاركننده. برای بشر تلاش برای انطباق با تصویر الهی بهره ای از گنج آسمانی است. علو قدرتی كه آنها را در مكانی رفیعتر حتی از فرشتگانی كه هرگز سقوط نكرده اند قرار خواهد داد.
“خداوند كه نجات دهنده و خدای مقدس اسرائیل است به او كه از طرف مردم حقیر و طرد شده و زیر دست حاكمان قرار گرفته است چنین میفرماید: وقتی پادشاهان ترا ببینند به احترام تو از جای خود برخواهند برخاست و شاهزادگان بتو تعظیم خواهند كرد زیرا من كه خداوند امین و خدای مقدس اسرائیل هستم تو را برگزیده ام”(اشعیا ۴۹: ۷).
“هر كس كه بكوشد تا خود را بزرگ جلوه دهد خوار خواهد شد اما كسیكه خود را فروتن سازد سربلند خواهد گردید”(لوقا ۱۴: ۱۱).
دیدگاه خود را بنویسید...
* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.