تاکستان خدا-بخش اول
این فصل بر اساس كتاب متی ۳۳:۲۱-۴۴ تدوین گردیده است.
قوم یهود
حكایت دو پسر با حكایت تاكستان ادامه می یابد. در اولی مسیح اهمیت اطاعت از فرامین خدا را در برابر قوم یهود قرار داد. در دیگری او اشاره به بركات فراوانی كرد كه به قوم اسرائیل ارزانی شده بود و در این ها مطالبات خدا در اطاعت ایشان نشان داده شد. او هدف جلال خدا را در مقابلشان قرار داد كه از طریق فرمانبرداری میتوانستند بانجام برسند. با پرده برداری از آینده او نشان داد كه چطور با قصور در تكمیل هدف او، تمام قوم بركات او را از دست داده و تباهی را نصیب خود كردند.
مسیح گفت”مالكی تاكستانی ساخت. دورتا دور آن را دیوار كشید. حوضی برای له كردن انگور ساخت و یك برج هم برای دیده بانی احداث كرد و باغ را به چند باغبان اجاره داد و خود به سفر رفت”.
شرح این تاكستان بوسیله اشعیای نبی داده شده است:” محبوب من تاكستانی بر تپه ای حاصلخیزداشت. او زمینش را كند و سنگهایش را دور ریخت. و بهترین درختان مو را در آن كاشت. درون آن برج دیده بانی ساخت چرخشتی نیز در آن كند و چشم انتظار انگور نشست”.(اشعیا ۲،۱:۵).
كشاورزی قطعه ای از یك زمین را در بیابان انتخاب كرد آنرا حصاركشی كرد تمیز كرد و در آن كشاورزی نموده و نهالهای انگوری را در آن غرص نمود و انتظار محصولی زیاد از آن داشت. او از این قطعه زمین با مزیت آن كه تا كنون در آن چیزی كاشته نشده بود انتظار داشت تا نتیجه محصول او را خوشحال سازد. او منتظر ثمرات از مراقبتها و زحماتی بود كه برای زمین كشیده بود. پس خداوند امتی را از جهان برگزید تا با مسیح تعلیم و تربیت یابند. نبی میگوید”داستان تاكستان داستان قوم خداوند است. بنی اسرائیل همان تاكستان هستند و مردم یهودا نهالهایی كه خداوند با خشنودی در تاكستان خود نشاند”.(اشعیا ۷:۵). خداوند امتیازات عظیمی را به این امت ارزانی داشت و از وفور خیریات خویش آنانرا كاملا بركت داد.
او به قوم یهود نگاه كرد تا ثمر داده و او را حرمت نهند. آنان باید اصول ملكوت او را آشكار میساختند. در میانه دنیای سقوط كرده و تباه آنان باید صفات و ذات خدا را معرفی مینمودند.
بعنوان تاكستان پروردگار، آنان بایستی میوه هایی حاصل میكردند كه بطور كلی از اقوام بی دین متفاوت باشد. مردم بت پرست خود را به شرارت و بدكاری سپرده بودند. خشونت و جنایت، حرص و طمع ، جور و بیداد و فاسد ترین اعمال بدون كنترل و محدودیتی انجام میشد. بی انصافی و شرارت، پستی و نكبت ، ثمرات درخت فاسد بود. در مقایسه یهودیان باید در تاكستان كاشته شده خدا میوه هایی حاصل می كردند.
این امتیاز امت یهود بود تا معرف ذات خدا باشد همانگونه كه به موسی آشكار شده بود. در پاسخ به دعای موسی كه به خدا گفت”جلال خود را بمن آشكار كن”خداوند وعده داد”من شكوه خود را از برابر تو عبور میدهم”(خروج ۳۳: ۱۸،۱۹).” من خداوند هستم خدای رحیم و مهربان خدای دیر خشم و پر احسان خدای امین كه به هزاران نفر رحمت میكنم و خطا و عصیان و گناه را میبخشم”(خروج ۶،۷:۳۴). این میوه ای بود كه خدا از امت خویش انتظار داشت. در نیك خصلتی و با قدوسیت در زندگی و با ترحم و عطوفت و دلسوزی آنان باید نشان میدادند كه “احكام خداوند كامل است و جان را تازه میسازد”(مزامیر ۱۹: ۷).
این هدف خدا بود تا از طریق امت یهود بركات سرشارخود را به همه مردم جهان منتقل نماید. راه باید از طریق بنی اسرائیل آماده میشد تا نور هدایت او به تمامی جهان انتشار یابد. همه قومهای جهان بواسطه اعمال مفسدانه خویش، معرفت و بصیرت خدا را از دست دادند. با اینحال خداوند با رحمت عظیمی كه داشت آنان را از هستی ساقط نكرد. او در نظر داشت تا از طریق كلیسای او به آنان فرصتی بدهد تا با او بیشتر آشنا شوند. او قصد داشت تا احكام و اصول خود را از طریق امتش آشكار نموده و سبب احیای معنویت و الوهیت خدا در بشر بشود.
برای تكمیل این هدف، خداوند ابراهیم را از بین خویشاوندان بت پرست خویش فرا خواند و باو فرمان داد تا در سرزمین كنعان ساكن شود.” من تو را پدر امت بزرگی میگردانم. تو را بركت میدهم و نامت را بزرگ میسازم و تو مایه بركت خواهی بود”.(پیدایش ۱۲ :۲).
نسل ابراهیم، یعقوب و اولاد او به مصر آورده شدند كه در میانه آن قوم بزرگ و بدكار، اصول ملكوت خدا را آشكار كنند. امانت داری یوسف و كار شگفت انگیز او در حفظ زندگی همه مردم مصر، ارائه كننده زندگی مسیح بود. موسی و بسیاری از افراد دیگر شاهدانی برای خدا بودند.
با آوردن بنی اسرائیل از مصر، خداوند باری دیگرقدرت و رحمت عظیم خود را هویدا نمود. كار شگفت انگیز او در رهایی بخشیدن از اسارت و ارتباط او با ایشان در هنگام سفر در میان بیابان، تنها بجهت منفعت آنان نبود. اینها دروس پند آموزی برای اقوام مجاورنیز بود. خداوند خود را بعنوان خدایی كه مافوق همه توانائیها و بزرگی بشر بود آشكار نمود. علامات و عجایب در شكلهایی در آمده بود كه قدرت او را بر طبیعت و بر عظیم ترین چیزهایی كه در طبیعت پرستیده میشد نشان میداد. خداوند بمیانه سرزمین مغرور مصر رفت و او در روزهای آخر نیز در میان زمین خواهد آمد. در میانه آتش و توفان، زلزله و مرگ آن خدای بزرگ امت خویش را رهایی بخشید. او آنان را از سرزمین بردگی و اسارت بیرون برد. او آنان را از بیابان ترسناك و پهناور در آن زمین خشك و بی آب و علف كه پر از مارهای سمی و عقربها بود هدایت كرد(تثنیه ۸: ۱۵). او برای آنان از میان”سنگ و صخره”آب بیرون آورد و آنان را با”نان آسمانی”اطعام نمود.(مزامیر ۲۴:۷۸).” او قوم اسرائیل را برگزید تا ملك او باشد .او اسرائیل را در بیابان خشك و سوزان یافت و او را در بر گرفت و از او مراقبت كرد و مانند مردمك چشم خود از او محافظت نمود. درست مانند عقابی كه جوجه هایش را به پرواز در می آورد و بالهای خود را میگشاید تا آنها را بگیرد و با خود ببرد. او قوم خود را رهبری نمود و هیچ خدای دیگری با او نبود”(تثنیه ۳۲ :۹-۱۲). پس خداوند آنان را نزد خود آورد كه زیر سایه رحمت آن قادر متعال ساكن شوند.
مسیح رهبری فرزندان بنی اسرائیل را در سرگردانی بیابان بر عهده داشت. او با ستونهای ابر در روز و ستونهای آتش در شب آنها را هدایت میكرد. او آنان را از مخاطرات بیابان محافظت كرد. او آنان را به سرزمین موعود آورد و در نظر همه اقوامی كه خدا را تایید نكردند، اسرائیل را بعنوان ملك برگزیده خویش تاسیس نمود، كه تاكستانی برای پروردگار باشند.
به این مردم الهامات خدا سپرده شد. آنان با احكام او احاطه شده بودند: اصول جاودانی، حقیقت، عدالت و خلوص و پاكی. اطاعت از این اصول آنها را مانند سپری محافظت میكرد و آنانرا از اعمال گناه آلود نجات میداد. و مانند برج نگهبانی تاكستان خداوند در میانه زمین، معبد مقدس خود را قرار داد.
مسیح مربی آنان بود. و با آنان در بیابان بود از اینرو او معلم و راهنمای آنان نیز بود. جلال او در خیمه عبادت و معبد در بالای صندوق عهد ساكن میشد. او بخاطر آنان دائما غنای محبت و شكیبایی خود را آشكار مینمود. خداوند مشتاق بود تا از طریق امت خود بنی اسرائیل جلال و ستایش یابد. هر امتیاز روحانی به آنان اعطا شده بود. خداوند هیچ چیز مطلوبی را برای شكل دادن خصوصیاتی كه آنان را معرف خود بسازد از آنان دریغ نداشت.
اطاعت نسبت به احكام خدا آنان را كامیاب نموده بود كه اقوام جهان را شگفت زده كرده بود. آن قدوسی كه توانست به آنان تدبیر و حكمت بخشد و همه كارهای ماهرانه را همچون معلم و مربی به آنها تعلیم دهد بكار خود ادامه خواهد داد و آنان را بواسطه اطاعت از احكام او متعالی خواهد ساخت. چنانچه مطیع میبودند خداوند آنان را در مقابل بیماریهایی كه اقوام دیگر را مبتلا كرده بود مصون داشته و با قوه عقل و خرد آنان را متبارك میساخت. جلال خدا عظمت و قدرت خود را در همه موفقیت هایشان آشكار خواهد نمود. آنان در كهانت و ولایت عهدی سلطنت خواهند نمود. خداوند هر وسیله ای را برای آنان فراهم كرده بود تا بزرگترین قوم جهان شوند.
صراحتا، مسیح از طریق موسی مقصود خدا را در برابرشان قرار داد و آشكارا معیار و شرایط كامیابی و توفیق را برایشان مشخص نمود.” چون شما قوم مقدسی هستید كه به خداوند خدایتان اختصاص یافته اید. او از بین تمام مردم روی زمین شما را انتخاب كرده است تا برگزیدگان او باشید. شما كوچكترین قوم روی زمین بودید پس او شما را بسبب اینكه قومی بزرگتر از سایر قومها بودید برنگزید و محبت نكرد... پس بدانید كه تنها خدایی كه وجود دارد خداوند خدایتان است و او همان خدای امینی است كه تا هزاران نسل وعده های خود را نگاه داشته پیوسته كسانی را كه او را دوست میدارند و دستوراتش را اطاعت میكنند محبت مینماید. بنابر این تمام فرمانهایی را كه بشما میدهم اجرا كنید. آنگاه خداوند عهدی را كه از روی رحمت خویش با پدران شما برقرار نمود ادا خواهد كرد. او شما را قومی بزرگ و مبارك خواهد ساخت. بیش از تمامی قومهای روی زمین . او اجازه نخواهد داد تا به هیچكدام از بیماریهای مصر دچار شوی”(تثنیه ۱۱،۶:۷ ، ۹-۱۵).
خداوند وعده داد تا به آنان مرغوبترین گندم را بدهد چنانچه احكام او را نگاه دارند و از صخره برایشان آب جاری كند. و با زندگی طولانی او ایشانرا خشنود خواهد ساخت و نجات خویش را به آنان نشان خواهد داد.
بواسطه سرپیچی از خدا، آدم و حوا باغ عدن را از دست دادند و بخاطر گناه همه زمین تحت لعنت واقع شد. ولی اگر امت خدا آموزه های او را دنبال میكردند سرزمین آنان احیا شده و حاصلخیز و زیبا میشد. خدا به آنان رهنمودهایی راجع به كشت و باروری خاك داد و آنان باید در احیای آن با خدا همكاری میكردند. بنابراین همه سرزمین تحت كنترل خدا میتوانست با حقیقت روحانی درسی پند آموز شود. مانند پیروی از اصول طبیعت، زمین محصول خزاین خود را خواهد داد. بنابراین در اطاعت از احكام اخلاقی، قلبهای مردم منعكس كننده صفات و نهاد او میشدند. حتی بی دینان برتری آنانیرا كه خدای زنده را خدمت و عبادت نمودند تشخیص خواهند داد.
“تمام قوانینی را كه خداوند خدایم به من داده است به شما یاد داده ام پس وقتی به سرزمین موعود وارد شده آنرا تسخیر نمودید از این قوانین اطاعت كنید. اگر این دستورات را اجرا كنید به داشتن حكمت و بصیرت مشهور خواهید شد. زمانی كه قومهای مجاور این قوانین را بشنوند خواهند گفت این قوم بزرگ از چه حكمت و بصیرتی برخوردارند. هیچ قومی هر قدر هم كه بزرگ باشد مثل ما خدایی ندارد كه در بین آنها بوده هر وقت او را بخوانند فوری جواب دهد. هیچ ملتی هر قدر هم كه بزرگ باشد چنین احكام و قوانین عادلانه ای كه امروز به شما یاد دادم ندارد”.(تثنیه 4:_۸).
فرزندان اسرائیل باید همه قلمروهایی را كه خداوند برای آنان تعین كرده تصرف نمایند. قومهایی كه از پرستش و خدمت به خدای حقیقی سرباز زدند آواره و محروم شدند. ولی این هدف خدا بود كه با كشف صفات او از طریق اسراییل انسانها مجذوب او شوند. به همه دنیا دعوت و بشارت انجیل داده خواهد شد. بواسطه تعلیم خدمات قربانی مسیح قرار بود تا در برابر اقوام و همه كسانی كه به او نگاه كنند و پیرو او باشند متعالی گردیده و در قدوسیت احكام او زندگی كنند. همه كسانی كه مانند راحاب كنعانی و روت موآبی از بت پرستی بازگشته و خدای حقیقی را عبادت نمایند خود را با امت برگزیده خویش متحد خواهند ساخت. وقتی تعداد اسرائیلیان افزایش یافت آنان مرزهای خویش را گسترش داده تا اینكه اقتدار آنان تمام جهان را در بر گیرد.
خداوند خواهان این است تا همه مردم را تحت قانون رحمت آمیز خود در آورد. او خواهان این است كه زمین باید با خوشی و سلامتی لبریز شود. او انسان را برای خوشحالی آفرید و او میخواهد تا قلبهای بشر را با صلح و آرامش آسمانی پر سازد. او خواستار این است كه خانواده های زمینی سمبلی از خانواده عرش عظیم باشند. ولی اسرائیل هدف خدا را كامل ننمود. خداوند اظهار داشت:” با هر چه كه خود رابشوئی پاك نخواهی شد. به گناهی آلوده شده ای كه پاك شدنش محال است گناه تو همیشه در نظرم خواهد ماند.” اسرائیل مانند درخت انگوری است كه شاخه های پربار دارد. ولی چه سود؟ هر چه ثروتش زیاد تر میشود آن را برای قربانگاههای بتها خرج میكند”(هوشع ۱۰ :۱).” اكنون محبوب من میگوید: ای اهالی اورشلیم و یهودا شما در میان من و باغم حكم كنید. دیگر چه میبایست برای باغ خود میكردم كه نكردم؟ چرا پس از این همه زحمت بجای انگور شیرین انگور ترش آورد؟ حال كه چنین است من نیز دیواری كه دورش كشیده ام را خراب خواهم كرد تا به چراگاه تبدیل شود و زیر پای حیوانات پایمال گردد. تاكستانم را دیگر هرس نخواهم كرد و زمینش را دیگر نخواهم كند آنرا وامیگذارم تا در آن خار و خس بروید و به ابرها دستور میدهم كه دیگر بر آن نبارد. داستان تاكستان داستان قوم خداوند است. بنی اسرائیل همان تاكستان هستند و مردم یهودا نهالهایی كه خداوند با خشنودی در تاكستان خود نشاند. او از قوم خود انتظار انصاف داشت ولی ایشان بر مردم ظلم و ستم روا داشتند. او انتظار عدالت داشت اما فریاد مظلومان بگوشش میرسید”(اشعیا ۳:۵_۷).
خداوند بواسطه موسی عاقبت نافرمانی را در برابرشان قرار داد. با تمرد از رعایت به پیمان و عهد با او آنان از زندگی با خدا منقطع خواهند گردید و بركات بر آنان دیگر نازل نخواهد شد.”اما مراقب باشید كه در هنگام فراوانی خداوند خدایتان را فراموش نكنید و از اوامر او كه امروز بشما میدهم سرپیچی ننمایید. زیرا وقتی كه شكمتان سیر شود و برای سكونت خود خانه های خوبی بسازید و گله ها و رمه هایتان فراوان شوند و طلا و نقره و اموالتان زیاد گرددهمان وقت است كه باید مواظب باشید مغرور نشوید و خداوند خدایتان را كه شما را از بردگی در مصر بیرون آورد فراموش نكنید... او چنین كرد تا شما هیچگاه تصور نكنید كه با قدرت و توانایی خودتان ثروتمند شدید. ولی اگر خدایتان را فراموش كنید و بدنبال خدایان دیگر رفته آنها را پرستش كنید حتما نابود خواهید شد”(تثنیه ۸:۱۱-۱۷،۱۴، ۱۹ ،۲۰).
امت یهود به هشدارتوجه نكردند. آنان خدا را فراموش كردند و بصیرت خود را در آن امتیاز عالی بعنوان معرف او از دست دادند. بركاتی را كه دریافت كردند باعث مباركی جهان نشد. همه امتیازات آنان مقتضی به تجلیل از خودشان گردیده بود. خداوند آنان را ملزم نموده بود تا وی را خدمت كنند و آنان از همنوع خود معیار روحانی و الگوی مقدس را ربودند. مانند ساكنین پیش از طوفان نوح آنان از دلهای شیطانی خود پیروی نمودند. از اینرو امور مقدس را به سخره گرفته و گفتند”فریب سخنان دروغ را نخورید فكر نكنید كه چون خانه من در اینجاست نخواهم گذاشت كه اورشلیم ویران شود”(ارمیا ۴:۷). در حالیكه در همان زمان آنان تصویر غلطی را از ذات و صفات خدا نشان داده بودند ، نام او را بیحرمت ساخته و حرم مقدس او را آلوده ساخته بودند.
كشاورزی كه به تصدی نگهداری از تاكستان خدا گماشته شده بود نسبت به امانتی كه باو سپرده شد ناراستی كرد. كاهنان و معلمین، آموزگاران وفادار امت خدا نبودند. آنان خیریت و رحمت خدا و دعوت او در محبت و خدمت را سرلوحه پیش روی خود قرار ندادند. این كشاورزان تنها در پی جلال و كبریایی خود بودند.
تقصیر و جرم این رهبران اسرائیل مانند تقصیر گناهكاران معمولی نبود. این مردان تحت جدی ترین التزام و تعهد نسبت بخدا ایستاده بودند. آنان خود را متعهد ساخته بودند تا تعلیم دهند كه”خداوند فرموده است”و در زندگی عملی خود موكدا مطیع باشند. علیرغم انجام چنین كاری آنان كلام خدا را منحرف و تحریف كرده بودند. آنان بار سنگینی را بر دوش انسان گذارده بودند و تشریفاتی را تحمیل كرده بودند كه در هربخش از زندگی انسان داخل شده بود. مردم در یك آشفتگی دائمی زندگی میكردند زیرا كه نمیتوانستند از عهده التزامی كه توسط علمای یهودی بر ایشان تحمیل شده بود بر آیند. وقتی كه با غیرممكن بودن رعایت احكام ساخته ذهن بشر مواجه شدند نسبت به احكام خدا بیتفاوت و بی قید شدند.
خداوند به امت خویش گفته بود كه او مالك تاكستان است و بموجب آن همه دارایی آنان بعنوان امانت به آنان داده شده بود تا برای او مورد استفاده قرار گیرد. ولیكن كاهنان و معلمین كاری كه از وظایف مقدس آنان بود را انجام ندادند. آنان از روی اسلوب و با قاعده از دارایی ها و امكاناتی كه به آنان برای پیشبرد كار او به آنان به امانت سپرده شده بود او را غارت میكردند. طمعكاری و حرص آنان سبب شد تا حتی توسط بت پرستان تحقیر شوند از. اینرو غیریهودیان موقعیتی یافته بودند تا به غلط صفات و خصوصیات خدا و احكام ملكوت او را تعبیر كنند.
خداوند با قلب پدری امت خویش را تحمل نمود. گاهی اوقات خداوند لطف خود را نصیب آنان میساخت و از آنها درخواست میكرد تا با او همراه شوند و اگر همراه نمیشدند لطف خود را نصیب آنان نمیساخت. او با شكیبایی گناهان آنانرا در برابرشان قرار داد و با مدارایی منتظر اعتراف و استغفار آنان شد. انبیا و رسولان فرستاده شدند تا دعوت خدا را به كشاورز اقامه كنند ولی برغم خوش آمد گوئی با آنان مانند دشمن رفتار شد.كشاورزان آنان را شكنجه داده و كشتند. خداوند همچنان رسولان دیگری را فرستاد ولی با آنان همان رفتار بار اول صورت گرفت. و كشاورزان همچنان نفرت راسختری از خود نشان دادند.
بعنوان آخرین وسیله و چاره، خداوند فرزند خود را فرستاد و گفت”آنان فرزند مرا حرمت خواهند گذارد”.ولی سرسختی آنان را كینه توز كرده بود و در میان خودشان گفتند”این وارث است بیایید او را بكشیم تا او ارثی نبرد”.سپس از دست او آزاد خواهیم شد تا از تاكستان لذت ببریم و هر كاری كه دلمان خواست با میوه ها انجام دهیم.
حاكمان یهود خدا را دوست نداشتند بنابراین خود را از او جدا كردند و همه پیشنهادات و مكاشفات او را برای توافقی عادلانه رد كردند. مسیح، آن محبوب خدا آمده تا از ادعاهای مالك تاكستان دفاع كند ولی كشاورزان با او با اهانت بیش از حدی رفتار كرده گفتند ما نمیخواهیم كه این مرد بر ما حاكم باشد. آنان به خصائل و خصوصیتهای زیبای مسیح حسادت كردند. روش تعلیم او بمراتب عالیتر از آنان بود و آنان از توفیق او بیمناك بودند. او آنان را نكوهش كرد و پرده از ریاكاری آنان برداشت و به آنان عواقب كردار آنان را نشان داد. این امر آنان را دیوانه كرده بود. آنان از معیار والای انصاف و عدالتی كه مسیح بمراتب معرفی كرده بود نفرت داشتند. آنان دیده بودند كه تعالیم او آنانرا در جایگاهی قرار داده كه خودخواهی آنان بیشتر آشكار خواهد شد و آنان عزم خود را جزم كرده بودند تا او را بكشند. آنان الگوی صداقت و پارسایی و الوهیتی كه در تمام اعمالش نمایان شده بود را دوست نداشتند. تمام زندگی او ملامت و تقبیحی بر علیه خودخواهی آنان بود. هنگام آخرین آزمون فرا رسیده بود، آزمونی كه به معنی فرمانبرداری و هدایت به سوی حیات ابدی بود. نافرمانی كه آنانرا بسوی مرگ ابدی سوق میداد. با این وجود آنان، آن یگانه قدوس اسرائیل را انكار نمودند. وقتی كه از آنان سوال شد كه بین عیسی و برناباس یكی را انتخاب كنند آنان فریاد زده گفتند”برناباس را برای ما آزاد كن”(لوقا ۱۸:۲۳). و وقتی كه پیلاتوس پرسید”با عیسی چه کنم؟”آنان با خشم فریاد زدند”مصلوبش کن”(متی ۲۷: ۲۲).پیلاتوس پرسید “آیا پادشاهتان را مصلوب کنم؟”كاهنان و حاكمان یهود پاسخ دادند”ما بجز قیصر پادشاهی نداریم”(یوحنا ۱۹ :۱۵). وقتی كه پیلاتوس دستان خود را شست گفت”من از خون این فرد عادل و بیگناه بری هستم”كاهنان بهمراه جماعت نادان با تندخویی گفتند”خونش بگردن ما و فرزندان ما”(متی ۲۴،۲۵:۲۷).
پس رهبران یهود انتخاب خود را كرده بودند. تصمیم آنان دركتاب یوحنا ثبت شده بود.” او دیده بود كه او بر تخت نشسته و كتابی در دست دارد كه هیچ انسانی نمیتوانست باز كند. در همه كینه جوئی ها داوری انجام خواهد شد در روزی كه مهر این كتاب توسط شیر قبیله یهودا باز شود”.
امت یهود ایده ای را كه آنان برگزیدگان آسمان هستند را گرامی داشته بودند و فكرمیكردند كه آنان همیشه بعنوان كلیسای خدا متعالی خواهند بود. آنان اعلان كردند كه فرزندان ابراهیم بودند و در نظر آنها شالوده كامیابی بنظرچنان محكم می آمد كه آنان زمین و آسمان را بمبارزه طلبیدند تا آنان را از حق ایشان محروم سازند. ولی آنان بازندگی بدعهدی كه داشتند خود را آماده میكردند تا بوسیله ملكوت محكوم گردیده و از خدا جدا شوند.
در تمثیل تاكستان پس از اینكه عیسی عمل سرپوشیده شریرانه كاهنان را به تصویر كشیده و فاش كرد از آنان سوالی كرد”حالا بنظر شما وقتی مالك باغ برگردد با باغبانها چه خواهد كرد؟”كاهنان با علاقه وافر داستان را دنبال میكردند و بدون اینكه موضوع را بخود ربط دهند در پاسخ به مردم پیوستند و گفتند”حتما انتقام شدیدی از آنان خواهد گرفت و باغ را به باغبانهایی اجاره خواهد داد تا بتواند سهم خود را بموقع از ایشان بگیرد”.
آنان بطور غیر ارادی سرنوشت تباه خود را بیان كردند. عیسی به آنان نگاه كرد و آنان با نگاه منظور او فهمیدند كه او اسرار دلهایشان را خوانده است. الوهیت او در مقابل ایشان با قدرت بی تردید منور گردید. آنان در كشاورز تصویری از خود را دیدند و بی اختیاربانگ زدند "خدا نکند”.
عیسی با تاسف پرسید”آیا شما هیچگاه این آیه را در كتاب آسمانی نخوانده اید كه: همان سنگی كه بناها دور انداختند سنگ اصلی ساختمان شد. چقدر عالی است كاری كه خداوند كرده است. منظورم اینست كه خداوند بركات ملكوت خود را از شما گرفته به قومی خواهد داد كه از محصول آن سهم خداوند را به او بدهند. اگر كسی روی این سنگ بیفتد تكه تكه خواهد شد و اگر این سنگ بر روی كسی بیفتد او را له خواهد كرد”.
مسیح میتوانست سرنوشت تاریك قوم یهود را عوض كند چنانچه آن مردم او را میپذیرفتند. ولی حسادت و رشك، آنان را سنگدل و كینه توز كرده بود. آنان مصمم شده بودند تا عیسای ناصری را به عنوان مسیح نپذیرند. آنان نور جهان را رد كردند. و ازآن پس زندگی آنان مانند شب در تاریكی احاطه شده بود. سرنوشتی كه پیشگوئی شده بود بر سر قوم یهود آمد. اغراض سبعانه آنان غیر قابل كنترل شده و آنان را تباه كرده بود. آنان در خشم كوركورانه یكدیگر را نابود ساختند. غرور سرسختانه و سركش آنان خشم و قهر فاتحان رومی را بر آنان فرو ریخت. اورشلیم ویران شد. معبد تبدیل به ویرانه گردید و محوطه آن مانند مزرعه شخم زده ای شد. فرزندان یهودیه با دهشتناك ترین حالت هلاك شدند. میلیونها نفر فروخته شدند تا به عنوان اسیر در سرزمینهای كفر بردگی كنند.
وقتی امت یهود در انجام هدف خدا قصور كردند، تاكستان از آنان گرفته شد. آنان از امتیازات خود سوء استفاده كردند. كاری را كه آنان پست و حقیر شمرده بودند از آنان باز ستانده و به دیگران محول گردید. تو نیز بریده خواهی شد”(رومیان ۱۱ :۱۷-۲۱).
دیدگاه خود را بنویسید...
* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.