search tajrobeye nejat سرچ تجربه نجات

آخرین مقالات

برزگر بذر افشانی میکند

اسلاید تجربه نجات tajrobeyenejat roshd تامالات روحانی

اين فصل بر اساس آيه هاي ذيل نوشته شده است: 

 متی ۱: ۹-۱۳ ; مرقس ۴: ۱-۲۰ ; لوقا ۴: ۸-۱۵ 

 مسيح ملكوت آسمان را با حكايت برزگر تشبيه نمود و كار آن كشتكار اعظم را براي امت خويش به تصوير كشيد. او همانند برزگر به زمين كشاورزي آمد تا دانه هاي حقيقت را بكارد. و تعليم تمثيلي او مانند بذري بود كه از با ارزش ترين حقايق برچيده شده و به فيض او كاشته شد. حكايت برزگر بخاطر سادگي آن ، آنطور كه بايد و شايد ارج داده نشده است. از بذري كه در خاك انداخته ميشود مسيح ميخواهد تا افكار ما را به بذر انجيل هدايت كند تا پس از كشت باعث شود كه بشر به وفاداري از خدا نائل آيد. مسيح آنكسيكه حكايت دانه كوچك را گفت همان پادشاه آسماني است و همان قوانيني كه براي بذركاري زميني مقرر گرديد بر كاشت بذرهاي حقيقت و راستي نيز نافذ و حاكم است.  

 جمعيت انبوهي مشتاقانه در كنار درياي جليل گرد هم آمدند تا عيسي را ديده و سخنان او را بشنوند. مريضان بر روي حصير خوابيده بودند و در انتظار عرض حال بودند. اين مسيح بود كه به اذن خدا رنج و محنت نسل گناهكار را شفا ميداد و بيماري را از اطراف خويش زدوده و زندگي و سلامتي و آرامش را بشارت ميداد.  

وقتي كه جمعيت افزايش يافت مردم در اطراف مسيح ازدحام نمودند تا اينكه ديگر جاي خالي وجود نداشت. پس او بر قايقي از قايقهاي ماهيگيران نشست كه قرار بود تا او را به آنطرف درياچه ببرد. و به حواريون خويش فرمود تا كمي از ساحل درياچه فاصله بگيرند و از درون قايق با مردمي كه در كرانه بودند سخن گفت.

در كنار دريا سرزمينهاي زيباي جنيسارت قرار داشت - آنسوي گلهاي رز و تپه ها و بر فراز دامنه كوه و جلگه ، كشاورزان و دروگران هر دو مشغول كار بودند — يكي تخم ميكاشت و ديگري محصولات و دانه هاي تازه رسيده را برداشت ميكرد. مسيح درحاليكه از بالا به آن صحنه مينگريست فرمود: ” گوش كنيد. روزي كشاورزي رفت تا در مزرعه اش تخم بكارد. هنگامي كه تخم ميپاشيد مقداري از تخمها در جاده افتاد و پرنده ها آمده آنها را از آن زمين خشك برداشتند و خوردند. مقداري نيز روي خاكي افتاد كه زيرش سنگ بود به همين خاطر زود سبز شدند ولي طولي نكشيد كه زير حرارت آفتاب سوختند و از بين رفتند چون ريشه محكمي نداشتند. بعضي از تخمها نيزدر ميان خارها ريختند خارها دور آنرا گرفتند و نگذاشتند ثمري بدهند. اما مقداري از تخمها در زمين خوب و حاصلخيز افتاد و سي برابر زياد تر و بعضي ها تا شصت و حتي صد برابر ثمر دادند” (مرقس ۳:۴).

 

مردم رسالت مسيح را در آن زمان درك ننمودند. طريق آمدن مسيح بگونه اي نبود كه مردم انتظار آن را داشتند. عيسي مسيح بنياد اقتصادي همه يهوديان بود. آن كارهاي با ابهت و عظيم همگي از طرف خداوند مقرر گرديده بودند. يهوديان براي تعليم مردم براي روز موعود كه پيشگوئي شده بود گماشته شده بودند تا با مراسم و فرايض مذهبي و تشريفات قدس كه به مسيح اشاره دارند مردم را بشارت دهند. ولي يهوديان چنان در تمجيد و حسن اجراي مراسم مستغرق بودند كه بصيرت خود را در قبال هدف اصلي از دست داده بوده — اصل را به فرع تبديل كرده و فرع را اصل ميديدند. سنتها - داستانها و قوانين بشري باعث شده بود تا دروسي را كه خداوند مقرر نموده بود فراموش شود. بنابر اين آن دروسي را كه قرار بود به همه امتهاي جهان منتقل شود از ديده ها پنهان مانده بود. داستانها و رسوم و تكاليف مذهبي سد و مانعي براي درك و فهم آنان شده بود. و وقتي كه اصالت و آن هدف غائي در شخص مسيح هويدا شد يهوديان نتوانستند او را كه همه الگوها از او گرفته شده بود تشخيص دهند. مسيح آن اصل و وجود الهي بود و اعمال و تشريفات مذهبي تنها سايه اي از موجوديت مسيح بود. يهوديان موجوديت اصل را نپذيرفتند و به مراسمي كه الگوئي از اصل بود به بيهودگي متمسك شدند. خداوند آمده بود وليكن آنان همچنان دنبال نشانه اي بودند. بيدلي در همه احوال خدا با او بود او نميديدش او — از دور خدايا ميكرد. حافظ شيرازي

 

آن كوردلان به پيام “از گناهان خود توبه كنيد زيرا ملكوت خدا بزودي فرا خواهد رسيد ( متي ۲:۳ ) درخواست معجزه كردند. انجيل مسيح سنگ لغزشي براي آنان شده بود زيرا آنان در عوض منجي بدنبال معجزه بودند. آنان از مسيح توقع داشتند تا ادعاي خويش را با اعمال قدرتمندي تاييد كند كه امپراطوري خود را بر ويرانه هاي سلطنت زميني بنا نمايد. مسيح به اين توقع و انتظار آنان با حكايت برزگر پاسخ داد. ملكوت خداوند نه با زور بازو و نه با خشونت و دخالت جابرانه مستولي خواهد شد بلكه با كاشت اصل تازه اي در قلبهاي بشر ملكوت خدا بر پا خواهد گرديد.

“عيسي همان كسي است كه بذر خوب را در مزرعه ميكارد” (متي۱۳:۳۷ ). مسيح آمد نه بعنوان يك پادشاه بلكه بعنوان يك برزگر — نه بعنوان منقرض كننده يك حكومت بلكه براي افشاندن بذر — نه براي هدايت پيروانش به توفيق هاي دنيوي و قوم سالاري بلكه براي اينكه محصولات بايد از طريق از دست دادن و نوميدي ها و با صبر و شكيبايي و مرارت جمع آوري شوند.

 

 فريسيان معني حكايت مسيح را درك كردند ولي اين درس براي آنان ناخوشايند بود.آنان تظاهر نمودند كه داستان را نفهميده اند. جمعيت دچار مسئله بغرنجي گرديد زيرا آن سخنان بطورعجيبي قلبهاي آنان را تكان داده بود و به تلخي موجب نوميدي جاه طلبي هاي آنان گرديد. حواريون نيز اين حكايت را نفهميدند ولي به درك عميق تر آن علاقمند بودند. آنان بطور خصوصي نزد عيسي رفته و از او خواهان تشريح داستان شدند.

 

اين همان چيزي بود كه عيسي خواهان آن بود كه حس كنجكاوي آنان بر انگيخته شود و او بتواند ايشان را بطور روشنتري راهنمايي نمايد. او به شرح تمثيل پرداخت . او كلام خويش را به آنانيكه با خلوص قلبي از او بطلبند بوضوح آشكار خواهد نمود. آنانيكه كلام خدا را با خلوص قلب و سعه صدر بخوانند، با روشنگري و حكمت روح القدس هرگز در تاريكي باقي نخواهند ماند و بهمينگونه معني كلام برايشان آشكار خواهد شد.اگر كسي براستي بخواهد مطابق خواست خدا زندگي كند پي خواهد برد كه آنچه من ميگويم از خداست و نه از خودم” (یوحنا ۷ : ۱۷ ) همه كسانيكه براي دريافت روشن دانش حقيقت بنزد مسيح بيايند آنرا خواهند يافت. براي آنان اسرار ملكوت خدا فاش خواهد گرديد و اين اسرار توسط قلبهايي كه مشتاق حقيقت هستند درك خواهد شد. نور آسماني به نهانخانه جان خواهد تابيد و بديگران نيز آشكار خواهد گرديد همانگونه كه نور چراغ در مسير تاريك خواهد درخشيد.

 

 كشاورز به مزرعه رفت تا بذر بكارد. در مشرق زمين امور حكومتي آشفته بود و خشونت به حدي رسيده بود كه مردم در شهرهاي حصار دار زندگي ميكردند و كشاورزان براي كار روزانه به بيرون از حصارهاي شهر ميرفتند. همانگونه مسيح آن برزگر آسماني براي كشت و زرع راهي شد. او خانه امن و پر آرامش خود را رها كرد - او جلال خويش را كه پيش از عالم وجود موجود بود رها نمود — و از جوار پدر آسماني جلاي قرب نمود و در جهان غريب شد. او پيش رفت و در جهان رنج كشيد و مورد آزمون قرار گرفت و به تنهايي به پيش رفت كه با اشكهايش بذري بكارد و آنرا با خون خود آبياري نمايد — و آن بذر در حقيقت بذر حيات براي دنياي گمگشته بود.  

 

خادمين وي به همين سلوك بايد به پيش بروند و بذر بكارند. وقتي كه خادمان براي برزگري فرا خوانده شدند تا تخم حقيقت را بكارند به ابراهيم فرمان داده شد: “ولايت خانه پدري و خويشاوندان خود را رها كن و به سرزميني كه من تو را بدانجا هدايت خواهم نمود برو” (پیدایش ۱:۱۲ ). ( ابراهيم نيز بخاطر ايماني كه بخدا داشت دعوت اوا اطاعت كرد و بسوي سرزميني كه خدا وعده اش را داده بود براه افتاد” (عبرانیان ۸:۱۱ ) پولس رسول هنگامي كه در حال دعا بود پيامي از طرف خداوند دريافت نمود “از اورشليم بيرون بيا چون ميخواهم ترا به جاهاي دور نزد غير يهوديان بفرستم” (اعمال رسولان ۲۲:۲۱ ). پس آنانيكه با مسيح متحد شده اند براي اينكه او را پيروي كنند بايد همه چيز را رها كنند و بدنبال او بروند. وابستگي هاي كهنه را بايد كنار گذاشته از برنامه هاي زندگي چشم پوشي نموده و چشمداشتهاي زميني بايستي رها شوند. با رنج و اشك در تنهايي و با فداكاري دانه ها بايستي كاشته شوند.  

برزگر كلام را ميكارد. مسيح به جهان آمد تا حقيقت را در آن بكارد از . زمان سقوط بشر در باغ عدن، شيطان در حال كاشت تخم خطا و گناه بوده است. او با دروغ توانست بشر را تحت كنترل خود در آورد و همچنان در تلاش است تا ملكوت خداوند را در زمين مضمحل نموده و بشر را تحت سيطره خود در آورد. مسيح آن برزگر آسماني به زمين آمد تا تخم حقيقت را بكارد. مسيح آنكسيكه در جمع مشاوران خداوند مي ايستاد و آنكسيكه در قلب حرم مطهر ازلي ساكن بود توانست تا اصول ناب حقيقت را براي بشر به ارمغان بياورد. از زمان سقوط بشر در باغ عدن مسيح آشكار كننده حقيقت در جهان بوده است. توسط وي آن دانه فساد ناپذير باعث شد تا “از زندگي تازه اي برخوردار شويد. اين زندگي تازه را از والدين خود نيافته ايد چه در اين صورت بعد از چند صباحي تباه ميشد اين زندگي تازه تا ابد پابرجا خواهد ماند زيرا از مسيح حاصل شده يعني از پيام هميشه زنده خدا براي انسانها” (اول پطروس ۲۳:۱ ) در اولين وعده اي كه به نژاد سقوط كرده بشري ما در باغ عدن داده شد مسيح در حال كاشتن بذر انجيل بود. اما اين رسالت شخصي وي در ميان ابناي بشر بود و بطور اخص حكايت برزگر در رسالت وي بكار بسته شد.

 

كلام خدا همان بذر است. هر دانه اي اصول جوانه زدن مربوط به خود را دارد. در دانه،حيات گياه در لفافه اي پوشيده شده است. پس در كلام خداوند نيز حيات وجود دارد. مسيح ميفرمايد: “فقط روح خدا به انسان زندگي جاويد ميدهد” (یوحنا ۶:۶۳).هر كه به پيام من گوش دهد و به خدا كه مرا فرستاده است ايمان بياورد زندگي جاويد دارد و هرگز بخاطر گناهانش بازخواست نخواهد شد بلكه از همان لحظه از نابودي نجات پيدا كرده به زندگي جاويد خواهد پيوست” (یوحنا ۵:۲۴).در هر فرمان و هر وعده از كلام خدا نيرويي بالقوه وجود دارد — نيروي حيات بخش خدا كه بواسطه آن نيرو فرمان انجام شده و آن وعده درك گرديده و بالفعل ميشود. هر كسيكه با ايمان كلام را بپذيرد، دريافت كننده حيات و ذات خداوند خواهد بود.  

 

هر دانه اي ميوه مخصوص خود را ببار مي آورد. اگر دانه را تحت شرايط مناسب بكاريد آنگاه حيات در آن گياه رشد خواهد نمود. بذر فساد ناپذير كلام را با ايمان در جان خود بكاريد و آن دانه، خصوصيات و آن حياتي را كه مشابه خصوصيات و حيات خداست را رشد خواهد داد.  

 

 معلمين بني اسرائيل بذر كلام خدا را نميكاشتند. كار مسيح بعنوان معلم حقيقت نقطه مقابل آنچيزي بود كه معلمين مذهبي يهود ميگفتند. آنان با رسوم و تئوريها و نظريات بشري زندگي ميكردند. كلام آنان داراي قدرت حياتبخش نبود. در اصل موضوع تعاليم و موعظه هاي مسيح همان كلام خدا بود. او به پرسشگران بسادگي بدينگونه پاسخ ميداد: “(مکتوب است)”-“در كلام چه گفته شده است؟”.مسيح در هر فرصت ومجالي هنگاميكه شور و علاقه اي در ميان دوست و دشمن ميديد بذر كلام را ميكاشت. او آنكسيكه راه و حقيقت و حيات و كلام زنده خداست با اشاره به كلام ميگفت:“شما كتاب آسماني تورات را بدقت بخوانيد چون عقيده داريد كه به شما زندگي جاويد ميدهد در صورتيكه همان كتاب به من اشاره ميكند” و “سپس تمام پيشگوئيهايي را كه در باره خودش در تورات موسي و كتابهاي ساير انبيا آمده بود براي آنان شرح داد” (یوحنا ۳۹:۵ ; لوقا ۲۷:۲۴ ).

خادمان مسيح نيز بايد چنين كنند. در زمان ما نيز حقايق واجب كلام خدا با تئوريها و فرضيات بشري كنار گذاشته شده اند. خيلي از مبلغين انجيل همه كتاب مقدس را بعنوان كلام الهام شده قبول ندارند. فردي ممكن است يك بخش از آن را انكار و فرد ديگري بخش ديگري را مورد سوال و پرسش قرار دهد. ترديد كنندگان و شكاكان كور دل راي و نظر خود را بالاتر از كلام ميدانند و آن كلامي كه مي آموزند بر اساس آن چيزي است كه خود، خواهان آنند. آنان صحت الهي كلام را به تباهي ميكشانند. بنابراين تخمهاي كفر كاشته شده و منتشر ميگردند و افكار مردم مغشوش شده و نميدانند كه چه چيزي را باور كنند. اعتقادات بسيار زيادي وجود دارند كه عقل نبايد بازيچه آنان شود. در زمان مسيح معلمين يهود آموزه هاي تحميلي و راز گونه اي را در بسياري از بخشهاي كلام تعليم ميدادند. و بخاطر اينكه تعليم ساده كلام خدا اعمال و رفتار مذهبي ايشان را محكوم ميكرد آنان در صدد اين بر آمدند تا اين قدرت را از بين ببرند. و اين داستان شامل امروز ما نيز ميشود. كلام خدا گاهي اينگونه در موعظه ها پديدار ميشود كه اسرار آميز و مبهم باشند تا براي تخطي از فرامين او بهانه اي باشد. مسيح اين كار ها را در زمان خود توبيخ و ملامت نمود. او تعليم داد كه كلام خدا بايستي بگونه اي مطرح شود تا براي همه قابل درك باشد. او كلام را غيرمبهم و غير قابل ترديد خواند و ما نيز بايد چنين عمل كنيم. كتاب مقدس بايد بعنوان كلام خداي سرمدي معرفي گردد تا به همه مجادلات و مباحثات سردرگم پايان بخشيده شود.  

قدرت كتاب مقدس مورد يورش قرار گرفته است و نتيجه آنرا ميتوان در انحطاط زندگي روحاني ديد. در بسياري از موعظه هاي امروزي شفافسازي الهي وجود ندارد كه بتواند ضميرهاي خفته را بيدار و حيات را در جانها جاري نمايد. شنوندگان نميتوانند بگويند:“ديدي وقتي در راه مطالب كتاب آسماني را براي ما شرح ميداد چگونه دلمان به تپش افتاده بود و به هيجان آمده بوديم؟” (لوقا ۲۴:۲۳) . بسياري از افراد وجود دارند كه براي خداي زنده فرياد بر مي آورند و مشتاق حضور الهي هستند. تئوريهاي فلسفي يا مقاله هاي ادبي گرچه عالي هستند وليكن نميتوانند قلبها را خشنود كنند. ادعاها و ابتكارات بشري فاقد ارزش هستند. كلام خدا بايستي با مردم سخن بگويد. آنانيكه فقط از رسوم و تئوريهاي بشري و داستانهاي اخلاقي سخن شنيده اند بايد نداي او را بشنوند زيرا كلام وي ميتواند جانها را تازه و زندگي آنان را به حيات جاويد رهنمون سازد.

موضوع مورد علاقه مسيح دلسوزي پدرانه و فيض بيكران خدا بود. او در قدوسيت ذات فرامين خويش ساكن بود. او خود را به مردم بعنوان راه و حقيقت و زندگي معرفي كرد. و اين بايد موضوع هاي بحث خادمان و بشارت دهندگان مسيح باشد. حقيقت را آنگونه كه در مسيح است معرفي نماييد. احكام خدا و انجيل را بطور ساده و شفاف بيان كنيد. به مردم از زندگي فداكارانه و خود انكارانه مسيح بگوييد- از تواضع او و آنطور كه تحقير شد و از مرگ او بگوئيد و وعده او را گوشزد نمائيد كه گفت : “باز خواهم گشت و شما را خواهم برد تا جايي كه من هستم شما هم باشيد” (یوحنا ۳:۱۴).

در عوض مجادله و بحث در باره فرضيات غلط و يا در جستجوي يافتن رقيب براي مشاجره ، انجيل مسيح را به عنوان الگوي زندگي و آخرت پيروي كنيد. بگذاريد تا حقايق تازه از خزانه خدا به زندگيتان راه يابد. “در هر موقعيت و هر وقت و بي وقت كلام خدا را موعظه كنيد” (دوم تيموتائوس ۴:۲ ).” بلي خدا قوم خود را بركت خواهد داد آنگونه كه به هنگام كشت زمين محصول فراوان خواهد روئيد” (اشعيا ۳۲:۲۰ ). “بگذاريد اين انبياي دروغگو خواب و خيالهاي خودشان را بيان كنند و سخنان واقعي من نيز كلام مرا با امانت بگوش مردم برسانند زيرا كه كاه و گندم براحتي از هم تشخيص داده ميشوند” (ارمیا ۲۳:۲۸ ). ” او مانند يك سپر ازتمام كساني كه به او پناه ميبرند محافظت ميكند.” (امثال ۵،۶:۳۰ (

برزگر كلام را خواهد كاشت. در اينجا اصل بزرگي معرفي شده است كه بايد شالوده همه كارهاي آموزشي قرار گيرد. دانه همان كلام خداست. اما در بسياري از مدارس كلام خدا كنار گذاشته شده است. در عوض موضوعات ديگري ذهن را اشغال كرده است. مطالعه كتب نويسندگان بي ايمان بخش اعظمي از سيستم آموزشي را در خود جاي داده است. شك و ترديدهاي احساساتي و هيجاني در مابين موضوعات و اوراق كتب مدارس بهم تنيده شده است. پژوهشهاي علمي باعث گمراهي شده اند زيرا يافته هاي آنان به غلط تفسير و باعث انحراف شده اند. كلام خدا با فرضيات آموزشهاي علمي قياس شده و باعث تشكيك و بي اعتمادي شده اند. پس تخم شك در افكار جوانان كاشته شده و در هنگام اغوا و وسوسه جوانه ميزنند. هنگامي كه ايمان در كلام خدا از دست ميرود آنگاه جان راهبر و راهنمايي نخواهد داشت واز خطر و وسوسه ايمن نخواهد بود. متاسفانه جوانان به راههايي كشيده شده اند كه آنان را از خدا و از حيات جاوداني دور ميكند.

 

وقتي كه كلام خدا كنار گذاشته ميشود هواي نفس و وسوسه هاي شرارت جاي آنرا در قلبها پر نموده و انسانرا به انحراف ميكشاند. بشر تخم را در كالبد انساني ميكارد و از كالبد انساني فساد درو ميكند.

 

و در اين جا نيز سبب ميشود تا ذهن ضعيف شده و كارآيي خود را از دست بدهد. در رويگرداني از كلام خدا و تغذيه فكر بوسيله نوشته هاي غير الهام شده انساني ، فرد كوته فكر ميشود و به پستي ميگرايد. اين تئوريهاي انساني داراي اصول جامع و عميق از حقايق لايزال الهي نيست. فرد بينش خود را براي درك چيزهايي سازگار ميكند كه با آن آشناست و علاقه به اين چيزهاي فاني ذهن را خرفت و سست كرده قدرت آنرا محدود و پس از مدتي انديشه از گسترش و متعالي شدن ناتوان ميگردد.

 

همه اينها آموزش غلط محسوب ميشود. كار هر معلمي بايد هدايت ذهن جوانان به حقيقت متعالي كلام الهام شده باشد. اين آموزشي ضروري براي زندگي كنوني و آن زندگي اخروي است كه در پيش رو داريم.

اين قبيل آموزش تصوير خدا را در جانهاي ما ترميم مينمايد ا. ين آموزش اذهان ما را تقويت نموده و در مقابل وسوسه ها محافظت مينمايد و دانش آموز را شايسته همكاري با مسيح در رسالت رحمت و دلسوزي او به جهان ميگرداند. اين شرايط او را آماده ميسازد تا عضوي از خانواده آسماني بشود و او را تعليم ميدهد تا ميراث مقدسين در نور و روشنايي را به مشاركت بگذارد.

 

ولي معلم حقيقت روحاني زماني ميتواند اين دانش را منتقل نمايد كه خود تجربه آنرا داشته باشد.” برزگر بذر خود را كاشت”. مسيح حقيقت را تعليم داد زيرا او خود حقيقت بود. افكار او — ذات او — تجربيات زندگي او همگي متضمن و در بر گيرنده تعاليم او بود. از اينرو بهمراه خادمين خود آنانيكه قرار است كلام را تعليم بدهند آنرا با تجربيات شخصي خود تعليم خواهند داد. آنان بايد بدانند كه مسيح براي آنان چه كرد: به آنان حكمت داد، آنرا را عادل گردانيد و چون عادل گرديدند تقديس شده و رستگار شدند. معلمين در ارائه كلام خدا بديگران از گفتن فرضيات و شايد و بايدها بپرهيزند. آنان بايد همانگونه كه پولس رسول علنا اعلام داشت بگويند: “در واقع زماني كه ما در باره قوت و بازگشت خداوندمان عيسي مسيح با شما سخن گفتيم داستانهاي ساختگي برايتان تعريف نكرديم زيرا من با چشمان خود عظمت و جلال او را ديدم “(دوم پطرس ۱:۱۶ ). هر مبشر مسيح و هر معلمي بايد قادر باشد تا با يوحنا بگويد “اين كلمه حيات بخش از جانب خدا آمد و خود را بر ما آشكار فرمود ” ( اول يوحنا ۱:۲ ).

دیدگاه خود را بنویسید...

* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.

0 دیدگاه