در بين جماعتي كه به حرفهاي مسيح گوش ميدادند بسياري از فريسيان نيز حضور داشتند. اين گروه مغرور متوجه شدندكه چطور تعداد كمي از مخاطبين مسيح تصديق نمودند كه او مسيح است. و آنان در ميان خود ميپرسيدند كه چطور اين معلم ساده و بي تكلف با فروتني ميتواند اسرائيل را بر جهان مسلط كند؟ بدون ثروت و قدرت دنيوي او چگونه ميتواند سلطنت جديدي را تشكيل بدهد؟ مسيح افكار آنان را خواند و بايشان پاسخ داد: 
ملكوت خدا را به چه چيزي تشبيه ميكنيد؟ و يا آن را با چه چيزي مقايسه ميكنيد؟ ملكوت خدا را نميتوانيد با حكومتهاي دنيوي قياس و يا تشبيه نمائيد. هيچ جامعه مدني نميتواند حتي بعنوان نماد و سمبلي از او شناخته شود. اين شبيه دانه ريز خردل است كه هنگامي كه كاشته شود رشد نموده و از تمام بوته هاي ديگر بزرگتر شده به اندازه يك درخت ميشود بطوريكه پرنده ها مي آيند و در لابلاي شاخه هايش لانه ميكنند. (متی ۱۳:۳۱،۳۲). 
جوانه در بذر با اصول حياتي كه خداوند آنرا تدوين نموده است رشد ميكند. رشد گياه هيچ وابستگي به قدرت بشري ندارد. و ملكوت مسيح نيز همينگونه است. اين خلقت تازه اي است. اصول رشد آن بر ضد احكام سلطنت اين جهاني است. حكومتهاي دنيوي به نيروهاي جسماني وابسته اند و آنان تسلط خود را با جنگ ابقا ميكنند ولي بنيانگذار ملكوت جديد سرور صلح و سلامتي است. روح القدس حكومتهاي دنيوي را تحت سمبل جانوران وحشي معرفي ميكند اما مسيح ” همان بره اي است كه خدا فرستاده تا براي آمرزش گناهان تمام مردم دنيا قرباني گردد”(یوحنا ۱:۲۹). در برنامه ملكوت اقدامات سختگيرانه اي براي وادار كردن قلبها به قبول حقيقت صورت نميگيرد.

يهوديان ملكوت خدا را مانند حكومتهای دنيوی در نظر گرفته بودند. برای ترويج عدالت آنان متوسل به مقياسهای ظاهری و خارجی بودند. آنان متوسل به تدبير برنامه ها و نقشه هايي شده بودند. وليكن مسيح اصول را كاشت. با كاشتن و القاء حقيقت و عدالت او خطاها و گناه را خنثی نمود. همانطور كه عيسی اين حكايت را گفت گياه خردل ميتواند از دور و نزديك ديده شود زيرا كه ارتفاع آن از علفها و گياهان ديگر بالاتر رفته است و شاخه هاي آن در هوا تكان ميخورد. پرنده ها از شاخه اي به شاخه ديگر ميپرند و در ميان شاخ و برگها نغمه سرايی ميكنند، در حاليكه دانه خردل از دانه همه گياهان ديگر كوچكتر است. در ابتدا ساقه نازكي رشد كرده ولي با نيروي حيات رشد نموده و برومند ميگردد تا اينكه درختي تنومند شود. پس ملكوت مسيح در ابتدا بنظر حقير و بي مقدار مي آمد و در مقايسه با حكومتهاي دنيوي كوچكتر از همه بنظر ميرسيد. با اينحال با قدرت حقيقتي كه به پيروان او سپرده شده ملكوت انجيل زندگي روحاني را در تملك خود در آورد. و چقدر سريع رشد نموده و به همه جا سركشيد! وقتي كه مسيح اين تمثيل را حكايت نمود تنها تعداد كمي از رعاياي جليلي ملكوت جديد را درك نمودند.

فقر آنان و تعداد كم آنان باعث اصرار اين مسئله شد كه مردم نبايد خود را به اين ماهيگيران ساده دل كه پيرو مسيح شدند پيوند دهند. ولي دانه خردل رشد نموده و شاخه هاي خود را به سراسر جهان گستران . دي سلطنتهاي دنيوي نابود خواهند شد وليكن ملكوت مسيح آن قدرت دست نيافتني و متعال باقي خواهد ماند.

بنابراين كار فيض در ابتدا كوچك بنظر مي آيد. كلام خدا گفته شده و نور در جانها خواهد تابيد و تاثير آن شروع زندگي جديد است و چه كسي ميتواند نتيجه آنرا برآورد كند؟ 

نه تنها رشد سلطنت مسيح با حكايت دانه خردل به تصوير كشيده شده بلكه در هر مرحله از رشد آن در تمثيل تكرار شده است. براي كليساي او در هر نسل، خداوند حقيقت ويژه و كار ويژه اي دارد. حقيقتي كه از ديده خردمندان و حكيمان جهان پنهان است كودكانه و حقيرانه آشكار گرديد. اين حقيقت ما را به از خودگذشتگي و فداكاري فرا ميخواند. در اين مرحله جنگ و ستيز و فتح و ظفر وجود دارد. در ابتدا او حامي تعداد اندكي است. توسط بزرگان جهان و توسط كليسايي كه مورد تاييد دنياست پيروان حقيقت مورد ضديت و نفرت قرار خواهند گرفت. يحياي تعميد دهنده را بنگريد او كه طلايه دار مسيح بود به تنهايي ايستاد تا غرور و ظاهرپرستي قوم يهود را ملامت كند.به اولين آورندگان مژده انجيل در اروپا بنگريد. چقدر تيره و تار و چقدر نوميدانه بود.

پولس كهنسال را بنگريد كه در غل و زنجير در قلعه قيصر از مسيح موعظه مينمود.جمع كوچك بردگان و رعايا را بنگريد كه در ستيز با بت برستي و شرك امپراطوري روم بودند. مارتين لوتر را ببينيد كه در برابر قدرت كليسا ايستاد، كسيكه شاهكار حكمت جهان معاصر بود. او را ببينيد كه با صلابت كلام خدا را بر ضد امپراطوري پاپ بكار برد و اعلان نمود : من اينجا خواهم ايستاد و كاري از من ساخته نيست بلكه خداوند مرا كمك كند. جان وسلي را ببينيد كه در ميان ظاهر پرستان و شهوت پرستان و كافران از مسيح و عدالت او موعظه ميكند. آنكسيرا ببينيد كه بار دردناك جهان كفرآلود را بدوش گرفته و خواستار امتيازي است كه بتواند پيام محبت مسيح را انتقال دهد. پاسخ جامعه سليمان را بشنويم: اي مردجوان بنشين. وقتي كه خدا بخواهد يك بي دين را متحول كند او اينكار را بدون كمك من و تو انجام خواهد داد.

رهبران بزرگ عقايد مذهبي در اين نسل يادبودهايي را براي تقدير از آنانيكه قرنها قبل تخم حقيقت را كاشتند بنا ميكنند. آيا بسياري نيستند كه جوانه هاي رشد كرده همان بذرها را امروز پايمال ميكنند؟ و مجددا فرياد ميزنند كه ما شاگردان موسي هستيم . ما ميدانيم كه خدا با موسي رودر رو سخن گفت. اما در باره اين شخص هيچ چيز نميدانيم.(یوحنا ۲۹:۹). در گذشته حقيقتهاي خاص توسط مردان و زنان عامي و ساده كشف ميشد و نه با مقامات كليسايي. همين امر شامل زمان حاضر نيز ميشود. حقيقتهاي خاص براي زمان حاضر توسط تحصيلكردگان و پژوهشگران و كساني كه فكر ميكنند خيلي فهيم هستند كشف نميشود زيرا آنان حس ميكنند كه فهيم تر و داناتر از آنند كه بخواهند كلام خدا را باور كنند.

برادران عزيز اگر به خود كه براي پيروي از مسيح دعوت شده ايد نگاه كنيد پي خواهيد برد كه اكثر شما از مقام و نفوذ و ثروت محروميد. در عوض خدا عمدا اشخاصي را برگزيده كه مانند شما در نظر مردم دنيا نادان و بي ارزش هستند تا از اين راه آناني را كه دانا و مهم بحساب مي آيند شرمگين سازد. خدا افرادي را انتخاب كرده كه طبق معيارهاي دنيا از طبقات پائين و مطرود جامعه هستند. بلي خدا همان كساني را برگزيد كه دنيا ايشان را هيچ مي انگارد تا نشان دهد آناني كه مهم و بزرگ بنظر مي آيند هيچ هستند.(قرنتیان ۱ - ۲۶-۲۹ ). من عمدا چنين كردم تا پايه ايمان شما قائم بر خدا باشد نه بر حكمت انسان. (قرنتیان ۵:۲ ) 
و در نسل آخر حكايت دانه خردل علامتي براي پيروزي كامل خواهد بود. دانه كوچك تبديل به درخت خواهد شد. آخرين پيام هشدار و رحمت به همه قومها و ملل و زبانها خواهد رفت(مکاشفه۱۴ : ۶ -۱۴ ) تا از ميان ايشان قومي جديد انتخاب كند(اعمال ۱۴:۱۵) و با درخشش خود تمام زمين را روشن سازد (مکاشفه ۱:۱۸)