دوستان مباشر ناصالح
اين فصل بر اساس كتاب لوقا ۱:۱۶-۹ تدوين گرديده است.
آمدن مسيح با اوج دنيا پرستي مصادف بود. انسانها ابديت را فرع و ماديگرايي را اصل كرده بودند ... آنان جاي ظاهر و باطن را اشتباه ميديدند. آنان با ايمان به جهان ناديده نظر نميكردند. شيطان به آنان چيزهايي را از زندگي جذاب و دلربا معرفي كرده بود و آنان به وسوسه هاي او توجه نمودند.
مسيح آمد تا نظم و ترتيب اين امور را تغيير دهد. او در پي شكستن طلسمي بود كه بدانوسيله انسان شيفته و بدام آن افتاده بود. در تعاليم وي او در پي تعديل ادعاهاي آسمان و زمين بود تا افكار انسان را از حال به آينده عوض كند. در عوض پيروي از چيزهاي دنيوي او آنان را فرا خواند تا براي ابديت خود را آماده كنند.
او گفت”مرد ثروتمندي مباشري داشت كه به حساب دارايي هاي او رسيدگي ميكرد. اما به او خبر رسيد كه مباشرش در اموال او خيانت ميكند”.مرد ثروتمند دارايي خود را به دستان اين خدمتگزار سپرده بود ولي خدمتگزار وفادار نبود و ارباب متقاعد شده بود كه مرتبا از او سرقت ميشود. او مصمم شده بود تا او را بيش از اين در خدمت نگاه ندارد و درخواست كرد تا به حسابهايش رسيدگي شود. و به او گفت”شنيده ام كه اموال مرا حيف و ميل ميكني پس هر چه زودتر حسابهايت را ببند چون از كار بركنار هستي”.
با دورنمايي از اينكه از كار بركنار ميشود، مباشر ديد كه سه راه در پيش روي اوست .تو یا بايد كارگري كند، يا گدايي كند و يا گرسنگي بكشد. و با خودش گفت”حالا چه كنم؟ وقتي از اينكار بركنار شدم نه قدرت بيل زدن دارم و نه غرورم اجازه ميدهد تا گدايي كنم. فهميدم چه كنم. بايد كاري كنم كه وقتي از اينجا ميروم دوستان زيادي داشته باشم تا از من نگهداري كنند. پس هر يك از بدهكاران ارباب خود را فراخواند و با ايشان گفتگو كرد از. اولي پرسيد چقدر به ارباب من بدهكار هستي؟ جواب داد صد حلب روغن زيتون. مباشر گفت درست است اين هم قبضي است كه امضا كرده اي. پاره اش كن و در يك قبض ديگر بنويس پنجاه حلب. از ديگري پرسيد تو چقدر بدهكاري؟ جواب داد صد خروار گندم. به او گفت قبض خود را بگير و بجاي آن بنويس هشتاد خروار”.
اين خدمتگزار بي انصاف ديگران را در نادرستي خود شريك كرد. او سر ارباب خود را به نفع آنان كلاه گذاشت و با پذيرش اين امتياز، آنان خود را متعهد ساختند تا او را بعنوان دوست در خانه خود بپذيرند.
“آن مرد ثروتمند زيركي مباشر خائن خود را تحسين كرد”مرد دنيوي و مالپرست هوشياري مردي را كه سرش را كلاه گذاشته بود ستود. ولي ستايش مرد ثروتمند تحسين خدا نبود.
مسيح مباشر بي انصاف را تحسين نكرد ولي او از اتفاقات جاري بهره جست و اين حكايت را بتصوير كشيد. مسيح گفت”مال خود را در راه درست بكار گيريد تا دوستان بيابيد. آنگاه وقتي مالتان از ميان برود خانه اي در آخرت خواهيد داشت”.
مسيح بخاطر همنشيني با باجگيران و گناهكاران، توسط فريسيان مورد نكوهش قرار گرفته بود. ولي علاقه او بايشان كم نشد و حتي تلاش خود را براي آنان متوقف نكرد. او ديد كه بكارگيري يهوديان براي انتقال پيام محبت آميز خدا آزموني براي ايشان گرديده است. آنان با اغواهاي شيطاني محاصره شده بودند. اولين قدم اشتباه، آسان بنظر ميرسيد در حاليكه غلتيدن در سراشيبي تند گناه، يهوديان را به ناراستي و تبه كاري عظيمتري هدايت كرد. مسيح با هر وسيله اي در پي فائق شدن بر آنان به اهداف عاليتر و اصول شريفتر بود. هدفي كه او در ذهن داشت داستان مباشر ناخلف بود. در ميان باجگيران و ماموران اخذ ماليات، موارد اينچنيني زياد بود كه در حكايت تعريف شد و در توضيح مسيح، آنان اعمال خود را تشخيص دادند. توجه آنان جلب شده بود و در تصوير نادرستي اعمال ايشان، بسياري از آنان درسي از حقيقت روحاني آموخته بودند.
به هر حال اين تمثيل مستقيما براي حواريون گفته شد. اولين خميرمايه حقيقت به آنان داده شده بود و از طريق آنان بايد ديگران جلب ميشدند. اكثرا حواريون تعليمات مسيح را در ابتدا نميفهميدند و اغلب دروس و پندهاي او بنظر فراموش ميشدند. ولي منبعد تحت تاثير روح القدس اين حقايق با وضوح احيا ميشدند. از طريق حواريون حكايتها بطور واضح براي متحول شدگان جديد كليسا نقل ميشد.
و منجي نيز با فريسيان صحبت ميكرد او. از آنان احساس نا اميدي نكرد زيرا ممكن بود تا نيروي كلام را درك كنند پس آنانرا رها نكرد. بسياري از آنان عميقا احساس تقصير مي كردند و حقيقت را ميفهميدند و تحت راهنمايي هاي روح القدس تنها چند نفر به مسيح ايمان مي آوردند.
فريسيان سعي در رسوايي و بي آبرويي مسيح داشتند با اين اتهام كه او با باجگيران و گناهكاران همنشيني ميكند. حال نوبت او بود تا اين اتهام زنندگان را توبيخ كند. اين واقعه در ميان باجگيران بوقوع پيوست و او كارهاي نادرست ايشان را به رخ آنان كشيد تا نشان دهد كه او تنها راهي است كه بوسيله آن ميتوانند از خطاهاي خود رهايي يابند.
اموال ارباب براي اهداف خيرخواهانه به مباشر بي انصاف سپرده شده بود ولي او آنها را براي خودش استفاده كرد. بني اسرائيل نيز چنين كردند. خداوند ذريت ابراهيم را برگزيده بود. مسيح با دستان تواناي خود آنان را از اسارت مصر بيرون آورده بود. او آنان را امانتداران حقيقت الهي نموده تا بركتي براي جهان باشند. او به آنان الهامات الهي زنده را سپرده بود كه بايد براي روشنگري ديگران گفتگو ميكردند. ولي مباشران او اين عطايا را براي توانگري و متعالي ساختن خودشان بكار برده بودند.
فريسيان از غرور و خود عدالت محوري پر شده بودند و از اموالي كه از طرف خدا به آنان به عاريه داده شده بود سوء استفاده ميكردند. اموالي كه از آن بايد براي جلال خدا استفاده ميشد.
خدمتگزار در اين تمثيل آينده نگري نكرده بود. اموالي كه براي نفع ديگران به او سپرده شده بود را براي خودش مصرف كرده بود. ولي او فقط حال را خريده بوده و آينده را از دست داده بود. وقتي كه مباشرت از او گرفته ميشد او هيچ چيزي براي خود نداشت. ولي اموال ارباب همچنان در دستان او بود و مصمم بود تا از آن استفاده ببرد تا نيازهاي آينده خود را تامين كند. براي انجام اين امر او بايستي نقشه جديدي ميكشيد. بجاي جمع كردن اموال براي خودش او بايد بديگران سهم ميداد. پس او بهتر بود تا دوستانش را تامين كند كه وقتي از مقامش خلع شد دوستانش در عوض او را كمك كنند. براي فريسيان نيز چنين بود. تصدي امور بزودي از آنان گرفته ميشد و آنان بايد براي آينده خود چاره اي ميجستند. آنان تنها با خيريت دادن بديگران ميتوانستند بخودشان منفعت برسانند. تنها با ارزاني داشتن عطاياي خدا در زندگي فعلي ميتوانستند ابديت را تدارك ببينند.
مسيح در حين شرح اين تمثيل گفت”در واقع مردم بي ايمان در روابط خود با ديگران و در كارهاي خود زيرك تر از مردم خداشناس هستند”.انسانهاي خردمند دنيوي بيش از كساني كه معترف به فرزندي خدا هستند حكمت و جديت را در خدمات و كارهايشان از خود نشان ميدهند. پس در دوران مسيح نيزچنين بود. و الان نيز چنين است. به زندگي بسياري از افرادي كه ادعاي مسيحي بودن دارند نگاه كنيد. خداوند به آنان توانايي و قدرت و نفوذ بخشيده است. او به ايشان پول و ثروت ارزاني داشته تا آنان در رستگاري بزرگ همكار خدا باشند. همه عطاياي او بايد براي بركت دادن به بشر مورد استفاده قرار گيرد كه همانا برطرف كردن رنج و آلام و بر آورده كردن نيازهاي نيازمندان است. ما بايد گرسنگان را اطعام كنيم ، عريانها را بپوشانيم ، از بيوه زنان و يتيمان مراقبت كنيم ، تنگدستان و مستضعفان را پرستاري كنيم. خداوند هرگز قصد نداشت تا بيچارگي در جهان هستي و در همه جا شايع شود. او هرگز قصد نداشت كه يك انسان در وفور نعمت باشد در حاليكه فرزندان ديگران براي لقمه ناني گريه كنند. گذشته از اين منظور همان ضروريات واقعي زندگي هستند كه به انسان براي اعمال نيك و بركت دادن به بشريت سپرده شده است. خداوند ميفرمايد”بنابراين هر چه داريد بفروشيد و به فقرا بدهيد تا براي آخرت خود گنج و ثروتي اندوخته باشيد”(لوقا ۲۳:۱۲).” به ايشان بگو دارايي خود را در راه خير صرف كنند و در نيكوكاري ثروتمند باشند”(اول تیموتائوس ۱۸:۶).” وقتي مهماني ميدهي فقرا، عليلان و نابينايان رادعوت كن”(لوقا ۱۴:۱۳).” زنجيرهاي ظلم را پاره كنيد... خوراكتان را با گرسنگان تقسيم كنيد و فقيران بي كس را به خانه خود بياوريد اشخاص برهنه را لباس بپوشانيد و از كمك به بستگانشان دريغ نكنيد... از خوراك خود به گرسنگان بدهيد و به كساني كه در تنگنا هستند كمك كنيد آنگاه نور شما در تاريكي خواهد درخشيد و تاريكي اطرافتان مانند روز روشن خواهد شد”(اشعیا ۱۰،۶،۷:۵۸).” حال به سراسر دنيا برويد و پيغام انجيل را به مردم برسانيد”(مرقس ۱۵:۱۶). اينها فرامين خدا هستند. آيا بدنه عظيم مسيحيان متعهد چنين ميكنند؟
همچنين چه تعدادي عطاياي خدا را به خود بر ميدارند. چه تعدادي خانه روي خانه و زمين روي زمين اضافه ميكنند. چه تعدادي پول خود را براي خوشگذراني و شكمبارگي-براي خانه هاي گرانقيمت — اثاثيه و مبلمان مجلل و لباس صرف ميكنند. در حالي كه همنوعان ايشان در تهيدستي و جرم و بيماري و مرگ رها شده اند. جماعتي بدون يك نگاه دلسوزانه يا يك كلام يا عمل مشفقانه هلاك ميشوند.
انسانها بجرم سرقت از خدا مقصرند. استفاده خودخواهانه از دارايي ها - غارت كردن از خداي جلال است كه بايد به او در كمك به رنجهاي بشريت و نجات جانها بازگردانده ميشد. آنان خيريات به امانت سپرده شده را حيف و ميل و چپاول ميكنند. خداوند اظهار ميدارد”من براي داوري به ميان شما خواهم آمد و بضد بدكاران شهادت خواهم داد يعني بضد جادوگران زناكاران و دروغگويان بضد تمام كساني كه حق كارگران خود را نميدهند و كساني كه به بيوه زنان و يتيمان و غريبان ظلم ميكنند و از من نميترسند... آيا كسي از خدا دزدي ميكند؟ ولي شما از من دزدي كرده ايد. ميپرسيد مقصودت چيست؟ مقصودم ده يك ها و هداياست”.
هركسي ملزم خواهد بود تا عطاياي به امانت سپرده شده را بازگرداند. در روز داوري نهايي ثروتهاي انباشته شده انسانها براي آنان بي ارزش خواهد بود. آنها هيچ نخواهند داشت تا آنرا مال خود بدانند.
كسانيكه زندگي خود را صرف جمع آوري و روي هم چيدن گنجينه هاي دنيوي كردند بيش از مباشرت غيرمنصفانه براي تملك دنيوي، حكمت و خرد و توجه كمتري براي رفاه اخروي از خود نشان دادند. فرزندان متعهد نور حكمت كمتري را از مردم دنيوي نسبت به خود نشان دادند. اينها كساني هستند كه نبي در رويايي كه در باره روز بزرگ داوري ديده بود براي آنان نقل كرد:” آنگاه مردم بتهاي طلا و نقره خود را براي موشهاي كور و خفاشها خواهند گذاشت. ايشان بدرون غارها خواهند خزيد تا از هيبت جلال خداوند خود را در ميان شكافهاي صخره ها پنهان كنند”(اشعیا ۲:۲۰،۲۱).
مسيح ميگويد”مال دنيا اغلب در راههاي بد مصرف ميشود. اما من بشما توصيه ميكنم كه آنرا در راه درست بكار گيريد تا دوستان بيابيد. آنگاه وقتي اموالتان از ميان برود خانه اي در آخرت خواهيد داشت”.(لوقا ۹:۱۶). خداوند و مسيح و فرشتگان همه رنجديدگان - مصيبت ديدگان و گناهكاران را خدمت و از آنان پرستاري ميكنند. خود را براي اين كاربه خدا بسپاريد. عطاياي او را براي اين مقصود بكار بريد وآنگاه شريك ملكوتيان خواهيد شد. قلب شما در همدردي با ايشان به تپش خواهد افتاد. شما با آنان در باطن شبيه خواهيد شد. براي شما اين مسكونين در خيمه هاي ابدي غريبه و بيگانه نخواهند بود.وقتي چيزهاي خاكي از بين بروند ملكوتيان و كروبيان در دروازه هاي آسمان بشما خوش آمد خواهند گفت.
و دارائيهايي كه براي بركت دادن به ديگران استفاده شد عايدي خواهند داشت. اموالي كه بدرستي بكار گرفته شوند خيريات عظيمي را بانجام خواهند رساند. جانها براي مسيح آورده خواهند شد. كسيكه برنامه زندگي مسيح را دنبال كند در بارگاه خدا آناني را خواهد ديد كه براي او كار كردند و در زمين از خود گذشتگي نشان دادند. فديه داده شدگان با قدرداني كساني را بياد خواهند آورد كه در رستگاري آنان وسيله ساز بوده اند. ملكوت براي آنانيكه در كار خود وفادار بوده اند براي نجات جانها پر ارزش خواهد بود.
پند ها و دروس اين تمثيل براي همگان است. همه مردم براي فيضي كه بواسطه مسيح داده شده است مسئول خواهند بود. زندگي (بي ارزش تر از آن است )كه بتوان غرق در ماديگرايي و چيزهاي دنيوي شد. خدواند ميخواهد كه ما جاودانگي و امور ناديده با ديگران سخن بگوئيم.
هر ساله ميليونها جان بشري از اين جهان رخت بر ميبندند بدون اينكه از رستگاري آگاه شده باشند. هر لحظه فرصتهاي مختلف زندگي براي نجات جانها بروي ما گشوده ميشوند. آن فرصتها دايما مي آيند و ميروند. خداوند از ما ميخواهد تا از اكثر آنها استفاده كنيم. روزها و هفته ها و ماهها ميگذرد و ما فرصت كمي داريم تا كار خود را انجام دهيم. چند سالي بيشتر براي ما باقي نمانده و صدايي كه نميتوانيم از پاسخگوئي به آن طفره برويم شنيده خواهد شد كه ميگويد”حساب خود را پس بدهيد”(لوقا ۲:۱۶).
مسيح همه را فرا ميخواند تا توجه و تفكر كنند. صادقانه حساب پس بدهيد. در يك كفه ترازو عيسي را بگذاريد كه بمعني گنجينه خوشي زندگي ابدي براي جانهاي نجات يافته است و در كفه ديگر ترازو هر چيز جالب و جذابي را كه دنيا ميتواند ارائه كند. در يك كفه ترازو جان از دست رفته خود را بگذاريد و جان كساني را كه شما ممكن است در نجات آنان وسيله ساز ميشديد بگذاريد و در كفه ديگر براي خود و براي آنان، حيات جاوداني با خدا. براي زمان حال و براي ابديت وزن كنيد. در حاليكه مشغول به اين كار هستيد مسيح ميگويد:” چه فايده كه انسان تمام دنيا را ببرد ولي در عوض جانش را از دست بدهد؟”(مرقس ۸:۳۶).
خداوند از ما ميخواهد تا ملكوت را در عوض امور دنيوي انتخاب كنيم. او در مقابل ما امكانات سرمايه گذاري آسماني را قرار مي دهد. او عاليترين اهداف را ترغيب ميكند كه تامين كننده و پسنديده ترين گنجينه هاست. او اعلان ميكند”زندگان از طلاي خالص نيز كمياب تر خواهند بود”(اشعیا ۱۲:۱۳). وقتي كه بيد و زنگ اندوخته ها را از بين ببرد پيروان مسيح ميتوانند از گنج هاي آسماني كه لايزال هستند لذت ببرند.
بهتر از همه دوستيهاي دنيا، دوستي با رهايي يافتگان مسيح است. بهتر از كاخهاي با شكوه زميني ، قصرهايي هستند كه خداوند براي ما تدارك ميبيند. بهتر از تمجيدهاي دنيوي، كلام منجي ما به خدمتگزارن با وفاي اوست”بياييد اي عزيزان پدرم بياييد تا شما را در بركات ملكوت خدا سهيم گردانم بركاتي كه از آغاز آفرينش دنيا براي شما آماده شده بود”(متی ۳۴:۲۵).
به همه كساني كه خيريات او را هدر دادند مسيح فرصت ميدهد تا آخرين گنجها را بيندوزند:” بدهيد تا بشما داده شود” “بنابر اين هر چه داريد بفروشيد و به فقرا بدهيد تا براي آخرت خود گنج و ثروتي اندوخته باشيد ثروتي كه هرگز تلف نميشود و دزدها به آن دستبرد نميزنند و بيد آن را تباه نميسازد”(لوقا ۳۳:۱۲،۶:۳۸).” به كساني كه در اين دنيا ثروتي دارند بگوييد كه مغرور نشوند و به آن اميد نبندند چون دير يا زود از بين خواهند رفت بلكه به خدا اميد ببنديد كه هر چه لازم داريم سخاوتمندانه بما عطا ميكند تا از آنها لذت ببريم. به ايشان بگو دارايي خود را در راه خير صرف كنند و در نيكوكاري ثروتمند باشند. با شادي به محتاجان كمك نمايند و هميشه آماده باشند تا از ثروتي كه خدا به ايشان عطا كرده است به ديگران نفعي برسانند. با اين اعمال نيك ايشان گنجي واقعي براي خود در آسمان ذخيره ميكنند. اين مطمئن ترين سرمايه گذاري براي بدست آوردن زندگي جاويد است از اين گذشته زندگي پر ثمري نيز در اين دنيا خواهند داشت”(اول تیموتائوس ۱۷:۶-۱۹).
بگذاريد تا دارايي هايتان پيشاپيش به آسمان برود. گنجهاي خود را در كنار بارگاه خدا بگذاريد. مطمئن باشيد كه در ثروتهاي كشف ناشدني مسيح حقي داريد.”مال دنیا اغلب در راههاي بد مصرف ميشود. اما من به شما توصيه ميكنم كه آن را در راه درست بكار گيريد تا دوستان بيابيد. آنگاه وقتي مالتان از ميان برود خانه اي در آخرت خواهيد داشت”.
دیدگاه خود را بنویسید...
* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.