خزانه پنهان
این فصل بر اساس کتاب متی ۴۴:۱۳ تدوین گردیده است :
دگربار ملكوت آسمان مانند گنجینه ای میماند كه در خاك پنهان شده است. و وقتی كسی آنرا پیدا كرد آنرا پنهان كرده و با خوشی رفته هر آنچه كه دارد میفروشد و زمین را میخرد. در زمانهای كهن چنین مرسوم بود كه افراد گنجینه های خود را در زیر خاك پنهان میكردند. دزدان و غارتگران زیاد بودند. و هرگاه كه در سیستم حكومتی تغییری حاصل میشد آنانیكه داراییهای كلان داشتند مشمول خراج دهی سنگینی میشدند. علاوه بر این مملكت تحت یورش پیاپی لشكریان غارتگر قرار میگرفت. در نتیجه ثروتمندان در تلاش بودند تا با پنهان كردن ثروت خود از آن نگهداری نمایند و زمین بعنوان مكانی امن در نظر گرفته میشد. ولی مكان اختفا فراموش میشد — مرگ ، ثروت مالك را در كام خود میكشید — زندان و یا تبعید ممكن بود تا وی را از گنجینه اش جدا سازد و ثروت و دارایی كه با رنج از آن نگهداری كرده بود برای كاوشگران آینده باقی میماند. در زمان مسیح كشف مسكوكات و جواهرات و طلا و نقره در زمینهای رها شده غیر متداول نبود. مردی زمینی را برای كشاورزی اجاره میكرد و گاوهای نر زمین را شخم میزدند و گنجینه دفن شده كشف میشد. هنگامی كه فردی این گنجینه را می یافت میدید كه بخت و اقبال باو روی آورده است. طلا را در همان جای اول پنهان میكرد به خانه اش باز میگشت و هر چه كه داشت میفروخت بخاطر اینكه زمینی را كه گنجینه را در بر دارد خریداری كند. خانواده و همسایگان او فكر میكردند كه او مانند یك دیوانه رفتار میكند زیرا كه در آن زمین خالی و بایر چیز با ارزشی نمیدیدند. ولی آن مرد میدانست كه چه میكند و وقتی كه زمین را بنام خویش ثبت میكرد هر نقطه از زمین را
برای گنجینه ای كه در آن محفوظ مانده بود جستجو میكرد. این حكایت ارزش گنجینه آسمانی را نشان میدهد و تلاشی را كه باید برای محفوظ داشتن آن باید انجام داد ی. ابنده گنجینه در زمین حاضر بود هر چه كه دارد رها كند و با تلاش خستگی ناپذیر از ثروتهای پنهان نگهداری كند. پس برای یافتن گنج آسمانی به هر كار بزرگ و فداكاری باید دست زد تا به خزاین حقیقت دست یافت.
حكایت زمین كه در بر گیرنده گنج بود، معرف كلام مقدس بود. و او نجیل آن گنجینه است. زمین بخودی خود از چیزهای گرانبها پر نشده است بلكه كلام خداست كه درزمین محفوظ مانده است.
چطور پنهان شده
گنجینه های انجیل آنطور كه گفته شده باید پنهان بماند. آنانیكه فكر میكنند عقل و حكمت دارند و از تعلیم فلسفه باطل بخود مغرورند از یافتن زیبایی و قدرت و راز برنامه رستگاری غافلند. خیلی ها چشم دارند ولی نمیبینند گوش دارند ولی نمیشنوند هوش دارند ولی گنجینه پنهان را تشخیص نمیدهند.
فردی ممكن است از كنار مكانی كه گنجینه پنهان شده بگذرد. او در هنگام خستگی ممكن است در پای یك درخت نشسته تا استراحت نماید و نمیداند كه ثروتی در كنار ریشه های درخت نهفته است. برای یهودیان نیز چنین بود. حقیقت مانند یك گنجینه طلا به امت یهود به امانت سپرده شده بود. اقتصاد یهود بوسیله مسیح بنیانگذاری شده بود. در نوعها و سمبلها حقایق بزرگ رهایی بخش مستور مانده بود . با اینحال وقتی كه مسیح آمد یهودیان او را نشناختند. مسیح همان كسی بود كه تمامی سمبلها به او اشاره مینمود. آنان كلام خدا را در دست داشتند ولی تفسیر بشری از كلام و آئین ها و رسومی كه نسل در نسل بدیگری واگذار شده بود آن حقیقتی را كه در باره عیسی بود را پنهان كر د . روحانیت بدست آمده از نوشته های مقدس مفقود گردید. گنجینه همه دانشها بروی آنان باز بود ولی آنان چیزی از آن نمیدانستند.
(بیدلی در همه احوال خدا با او بود — او نمیدیدش و از دور خدایا میكرد. حافظ شیرازی)
خداوند حقیقت خود را از بشر پنهان نمیكند. آنان با راهكارهای خود حقیقت را محو و مبهم میسازند. مسیح به امت یهود شواهد فراوانی ارائه نمود مبنی بر اینكه او مسیح است. ولی تعالیم او بگونه ای بود كه خودشان برای تغییر زندگیشان تصمیم بگیرند. آنان دیدند كه اگر مسیح را قبول كنند باید از اصول و رسوم خودخواهانه و تكالیف مذهبی خویش دست بشویند. برای دستیازی به حقیقت ابدی و تغییر ناپذیر باید فداكاری و اعمال غیر خودخواهانه انجام میدادند. بنابراین دلایل قاطعی را كه خداوند برای بنای ایمان بر مسیح ارائه داده بود را نپذیرفتند. آنان اعتقاد بر كلام عهد عتیق را اظهار نمودند با اینحال از پذیرش شهاداتی كه شامل زندگی و شخصیت مسیح بود سر باز زدند. آنان از قانع شدن هراسان بودند مبادا كه بكیش دیگری در آمده و وادار شوند كه نظرات و عقاید متعصبانه خود را رها كنند. گنجینه انجیل — آن راه و آن حقیقت و زندگی در میان آنان موجود بود ولی آنان بزرگترین هدیه ای كه از آسمان بتواند ارزانی شود را رد كردند.
“با اینهمه بعضی از سران قوم یهود ایمان آوردند كه او براستی همان مسیح است ولی به كسی نگفتند چون میترسیدند ایشان را از عبادتگاه بیرون كنند “.(یوحنا ۴۲:۱۲). آنان متقاعد شده بودند و ایمان داشتند كه عیسی پسر خداست ولی با خواسته های جاه طلبانه آنان مغایرت داشت تا الوهیت او را اقرار كنند. آنان ایمانی را نداشتند كه بتواند از گنجینه آسمانی آنان محافظت كند. آنان بدنبال گنجهای دنیوی بودند.
و امروزه انسانها مشتاقانه در جستجوی گنجهای زمینی هستند. افكار آنان پر از خودخواهی و افكار جاه طلبانه است. بمنظور استحصال ثروتهای دنیوی — افتخار — یا قدرت ، آداب و سنتهای بشری را بر واجبات خدا ارجح میدارند. و بخاطر این كوته نظری خزاین الهی كلام خدا از دید آنان پنهان مانده است.
” اما شخص بی ایمان قادر نیست افكار و اسرار خدا را كه روح القدس به ما می آموزد درك كند و بپذیرد. این امور بنظر او پوچ و بی معنی می آیند زیرا فقط آنانیكه روح خدادر وجودشان قرار دارد میتوانند مقصود او را درك كنند اما سایرین قادر نیستند این مطالب را بفهمند”.(اول قرنتیان ۱۴:۲).
“حال آیا من خدمتگزار خوبی بوده ام؟ میخواهم بدانید كه برای من چندان مهم نیست كه شما و یا دیگران درباره من چگونه قضاوت میكنید. حتی نظر خودم نیز برای من اهمیت ندارد. گرچه وجدانم راحت است اما این را نیز دلیل كافی نمیدانم. فقط خداوند باید مرا بیازماید و نظر بدهد. (اول قرنتیان ۴ :۳، ۴).
ارزش گنج
منجی ملاحظه نمود كه بشر مجذوب سود و منفعت خویش است و بینش و بصیرت خود را از وقایع ابدی از دست داده است. او خود را مسئول تصحیح این شرارت دانست. او در جستجوی شكستن طلسم شیفتگی بود كه جان را فلج نموده است. او با صدای بلند فریاد زد: ” برای شما چه فایده ای دارد اگر تمام دنیا را داشته باشید ولی زندگی جاوید را از دست بدهید؟ آیا چیزی پیدا میشود كه قدر و قیمتش از زندگی جاوید بیشترباشد؟”(متی ۱۶: ۲۶). او به بشریت لغزش خورده جهان بینشی را اعطا میكند تا بتوانند واقعیتهای ابدی را ببینند. او آنان را به آستانه لایزال و سرمدی میبرد كه پر از جلال وصف ناپذیر خداست و به آنان در آنجا گنج را نشان میدهد.
ارزش این گنج فراتر از هر طلا و نقره ای است. خزانه های معادن زمینی نمیتواند با آن مقایسه شود.
“اقیانوسها میگویند در اینجا حكمت نیست و دریا ها جواب میدهند در اینجا هم نیست. حكمت را با طلا و نقره نمیتوان خرید و نه با طلای خالص و سنگهای قیمتی. حكمت از طلا و الماس بسیار گرانبهاتر است و آن را نمیتوان با جواهرات زیادی خریداری كرد. مرجان و بلور در برابر حكمت هیچ ارزشی ندارند. قیمت آن از لعل بسیار گرانبها تر است.”(ایوب۱۴:۲۸ تا ۱۸).
این گنجینه ای است كه در كلام یافت میشود. كتاب مقدس بزرگترین كتاب درسی و عظیمترین مربی است. بنیاد همه علوم حقیقی در كتاب مقدس یافت میشود. هر شاخه از دانش میتواند با جستجو در كلام خدا یافت شود. و فراتر از همه شامل دانش همه دانشهاست (علم العلوم) : دانش نجات. كتاب مقدس معدن كاوش ناپذیر ثروتهای مسیح است.
آموزش عالی حقیقی با مطالعه و اطاعت از كلام خدا استحصال میشود. ولی چنانچه كلام خدا توسط كتابهایی كه هادی خدا و ملكوت خدا نیستند بكناری گذاشته شود آموزش حاصل شده انحراف است.
در طبیعت حقایق شگفت انگیزی وجود دارد. زمین و دریا و آسمان پر از حقایق الهی هستند. آنها معلمهای ما هستند. طبیعت پیام خود را با درسهای حكمت آمیز ملكوتی و حقیقت ازلی عرضه میدارد. ولی بشر انحطاط یافته آنرا درك نخواهد كرد. گناه دیدگان او را تیره و تار كرده است و بدون دیدگاه خدایی نمیتوان اجزای طبیعت را تفسیركرد .دروس صحیح نمیتواند اذهان كسانی را كه كلام خدا را انكار میكنند تحت تاثیر قرار دهد. تعالیم طبیعت بوسیله منكرین چنان منحرف شده كه ذهن را از آفریدگار دور میكند.
بسیاری تصور میكنند كه حكمت انسانی مافوق حكمت معلم الهی است و دروس كتاب خدا كهنه و از مد افتاده و غیر جالب و غیر جذاب بنظر می آید. ولی برای كسانی كه با روح القدس احیا شده اند چنین نیست. آنان گنج را گرانبها میبینند و همه چیز را خواهند فروخت تا زمینی كه گنج در آن قرار دارد را بخرند. بر خلاف كتابهایی كه شامل فرضیات و نویسندگان مشهورند آنان كلام او را انتخاب میكنند- آنكسیكه بزرگترین نویسنده و عالیترین معلمی است كه تا بحال جهان بخود دیده است - كسی كه زندگی خود را برای ما داد تا از طریق او بتوانیم به حیات جاودان دست یابیم.
نتیجه غفلت از گنج
شیطان در ذهن بشر كار میكند و آنان را به افكاری هدایت میكند كه گوئی علوم شگفت انگیز میتوانند بدون دخالت و در نظر گرفتن خدا حاصل شوند. شیطان با استدلالهای فریب آمیز خود آدم و حوا را به شك و تردید در كلام خدا سوق داد و جای خود را به آن فرضیه ها داد كه به نافرمانی و سركشی از خدا منتهی شد. فریب و زبانبازی و سفسطه و مغلطه همان گونه كه در عدن روی داد در زمانهای حاضر نیزاتفاق می افتد. معلمینی هستند كه احساسات نویسندگان بیدین را با آموزشهای خود عجین مینمایند و در ذهنهای جوانان افكاری را كشت میكنند كه آنان را به بی اعتمادی از خدا و سرپیچی از فرمان او هدایت میكند. نتیجه كار آنان بی بصیرتی و ادراك ضعیف است.
یك دانش آموز كلاسهای مختلف را در مدارس امروزی طی میكند. او تمام وقت خود را وقف كسب دانش میكند. ولی بدون دانش و معرفت خدا و بدون اطاعت از فرامین خدا او خود را هلاك میسازد. با عادتهای غلط، او قدر خویش را كمتر مید . اند او كنترل نفس خویش را از دست میدهد. او نمیتواند بدرستی موضوعاتی كه با آن سر و كار دارد را استدلال كند. او نسبت به جسم خود بی اعتنا و نسبت به ذهن خود بی منطق و بی تفاوت است. او با عادتهای غلط از خود یك جسد بی خاصیت میسازد. او نمیتواند شادی داشته باشد زیرا كه با لاقیدی از كشت و ترویج اصول بهداشتی و پاكدامنی ، خود را تحت كنترل عادتهایی قرار داده كه آرامش او را تباه میسازد او . سالهایی را كه بسختی درس خوانده را از دست میدهد زیرا كه خود را تباه ساخته است. او از قدرت جسمی و فكری خود به بدی استفاده كرده است و معبد جسم او به یك ویرانه تبدیل شده است. او دنیای فعلی و اخروی خود را تباه ساخته است. با بدست آوردن دانش زمینی او تصور میكند كه گنجی را بدست آورده است. ولی با كنار گذاشتن كتاب مقدس گنجی كه ارزش آن بیش از هر چیز دیگری است جان خود را تباه كرده است.
جستجو برای گنج
كلام خدا باید درسی باشد كه مورد مطالعه قرار گیرد. ما باید فرزندان خود را از حقایقی كه در آن یافت میشود آموزش دهیم. آن گنجی كه پایان ناپذیر است ولی انسان از یافت این گنج درمانده شده است زیرا آنرا جستجو نمیكند تا اینكه مالك آن بشود.
بسیاری از آنان با فرضها و انگاشتهای خود در رابطه با حقیقت راضی اند. آنان با كار فرضی قانع هستند و میپندارند كه از داشتن همه چیزهایی كه ضروری است بهره مندند. آنان گفته ها و نقل قولهای دیگران را بعنوان حقیقت میپذیرند- بسیار سست و كاهلند تا با سخت كوشی و پشتكار گنجینه كلامی را كه پنهان شده است را حفاری كرده و بیابند. ولی یافته های انسانی نه تنها غیر قابل اعتماد هستند بلكه خطرناكند زیرا كه انسان را جایگزین خدا قرار میدهند. آنان جایگاه گفته های بشری را در جای “خداوند فرموده است” قرار میدهند.
مسیح حقیقت است. كلام او حقیقت است و معنی و مفهوم عمیقتری نسبت به ظاهر سطحی آن وجود دارد. همه گفته های مسیح ارزشی فراتر از ظاهر ساده آن دارند. افكاری كه با روح القدس زنده میشوند ارزش این گفته ها را تشخیص میدهند.
تئوریها و فرضیات بشری هرگز رهنمون ساز درك كلام خدا نیستند. آنانی كه فرض میكنند فلسفه را درك كرده اند فكر میكنند كه توضیحات و تفسیراتشان لازم است تا گنجینه های دانش را بگشاید و مانع ورود ارتداد به كلیسا شوند. ولی این تفسیرهای غلط هستند كه تئوریهای غلط و كفرآلود را پدید آورده اند. انسانها تلاشهای نومیدانه ای برای شرح افكار و تصوراتشان در باره فهم كلام بكار بسته اند ولی اكثر اوقات تلاشهای آنان بجای روشن سازی به تاریكی و ابهام منتج گردیده است.
كاهنان و فریسیان فكر میكردند معلمینی هستند كه تفسیر كلام خدا كارهای بزرگی میكنند ولی مسیح به آنان گفت “شما چقدر گمراهید زیرا نه از كلام خدا چیزی میدانید نه از قدرت خدا”(مرقس ۱۲:۲۴). او آنان را ” بخاطر اینكه مردم را وادار میكنند بجای احكام خدا به مقررات پوچ آنها گوش دهند ” محكوم كرد (مرقس ۷:۷ ). گرچه آنان معلمین سروش الهی بودند و چنین فرض شده بود كه كلام او را درك كرده اند ولیكن آنان به كلام خدا عمل نمیكردند. شیطان چشمان آنان را كور كرده بود كه تاثیر حقیقی آنرا نتوانند ببینند.
بسیاری از افراد در زمان حاضر نیز چنین هستند. خیلی از كلیساها بخاطر این گناه مقصرند. خطر بزرگی وجود دارد كه انسان باصطلاح حكیم امروزی تجربه معلمین یهودی را تكرار كند. آنان به كذب الهامات الهی را تعبیر و تفسیر میكنند. و جانها در حیرانی و سرگشتگی افتاده و بخاطر فرضیات غلط آنان از حقایق الهی در تاریكی مستور میمانند.
كلام نباید بطور سنتی یا با فرضیات بشری خوانده شود. یعنی ما نباید سعی كنیم تا با چراغ قوه به خورشید تابان كلام خدا نور ضعیف خود را بتابانیم و با سنتهای بشری و اوهام آنرا تفسیر كنیم. كلام مقدس خدا به نور كم چراغ قوه نیازی ندارد تا نور پر جلال آن تشخیص داده شود. كلام در خود دارای نور و روشنایی است — جلال خدا آشكار است وانگهی هر نور دیگری در مقابل نور خدا ضعیف است.
ولی باید مطالعه و تحقیق با شور و اشتیاق صورت پذیرد. درك واضح و نافذ از حقیقت با كاهلی صورت نمیپذیرد. هیچ بركت زمینی نمیتواند بدون تلاش ، صبوری و اهتمام و اشتیاق بدست بیاید. چنانچه بشر در تجارت توفیق یابد اراده ای باید در كار باشد و ایمان برای مشاهده نتایج وجود داشته باشد. و ما نمیتوانیم بدون كار مشتاقانه توقع استحصال دانش روحانی را داشته باشیم. آنانیكه خواهان یافتن گنجینه های حقیقت هستند باید آنرا حفر كنند مانند معدنكاوی كه برای یافتن گنجینه های زمین حفاری میكند. كاری كه از سر شوق نبوده و از روی بیتفاوتی باشد سودی بار ب نخواهد آورد. كسانی كه برای مسیح خوب كار كنند پاداش ادراك و زنده دلی خواهند یافت.
نجات ما بستگی به دانش حقیقتی دارد كه شامل كلام است. این اراده خداست كه ما بتوانیم به دانش و فهم كلام نائل آئیم. كتاب مقدس گرانبها را با قلبی آكنده از اشتیاق بخوانید و در باره آن تحقیق كنید. كلام خدا را مانند معدنكاری كه زمین را برای رگه های طلا كاوش میكند مطالعه كنید. هرگز از كاوش دست بر ندارید تا اینكه رابطه خود را با خدا و اراده او روشن و معلوم كنید. مسیح اظهار داشت ” شما میتوانید با بردن نام من هر چیزی را از خدا درخواست كنید و من آنرا به شما خواهم داد. چون من كه فرزند خدا هستم هر چه برای شما انجام دهم باعث بزرگی و جلال خدا خواهد شد. بلی نام مرا ببرید و هر چه لازم دارید بخواهید تا به شما عطا كنم ” (یوحنا ۱۴،۱۳:۱۴).
مردان خداترس و منعم واقعیات ازلی را دریافت ولی اغلب از درك آن درمانده میشوند زیرا آنچه را كه میبینند توسط موضوعات پیرامونی در حاله ای از حجاب افتاده است. كسیكه بدون توفیق در جستجوی گنجهای پنهان است باید بدنبال چیزهای فرا دنیوی باشد. تمام علاقه و توانائیهای او باید وقف جستجو شود. نافرمانی درب را بروی دانش وسیع كلام مسدود كرده است. فهم و ادراك یعنی اطاعت از فرامین خداوند. كلام با غرض ورزی و حسادت انسان سازگار نیست. كلام میتواند تنها توسط پیروانیكه با تواضع در جستجوی حقیقت هستند درك شود.
آیا میپرسید چكار باید كنم تا رستگار شوم؟ شما باید نظرات و ایده های خود را در تحقیق بگذارید. اگر در جستجوی كلام برای توجیه نظرات خود هستید بنابراین هرگز به حقیقت دست نخواهید یافت. برای فراگرفتن آنچه كه خدا میگوید تحقیق كنید. اگر در تحقیق خود یقین حاصل كردید كه با حقیقت هماهنگی ندارد، سعی نكنید تا حقیقت را به غلط به نفع خود تفسیر كنید تا با عقیده شما متناسب شود بلكه نور هدایت را قلب خود بپذیرید. قلب و ذهن خود را باز بگذارید زیرا كه ممكن است تا چیزهای شگفت انگیز را از میان كلام خدا مشاهده كنید.
ایمان به منجی جهان عیسی مستلزم فكری سلیم و قلبی بصیر است تا گنجینه الهی را تشخیص داده و قدر آن دانسته شود. این ایمان با توبه و تبدیل شخصیت حاصل میشود. داشتن ایمان یعنی یافتن و پذیرش گنجینه انجیل با همه الزاماتی كه تحمیل مینماید.
“عیسی گفت اگر تولد تازه پیدا نكنید هرگز نمیتوانید ملكوت خدا را ببینید” (یوحنا ۳:۳). او ممكن است حدس و گمان بزند ولی بدون بینش ایمانی و بصیرت الهی نمیتواند گنجینه را ببیند. مسیح زندگی خویش را برای محافظت از این گنج گرانبها و بخاطر ما فدا كرد اما بدون احیا و از سر نو مولود شدن از طریق ایمان به خون او نه آمرزشی از گناه خواهد بود و نه گنجی برای جانی كه هلاك خواهد شد بدست خواهد آمد.
ما بخاطر اینكه حقیقت را در كلام خدا تشخیص دهیم به روشنگری روح القدس نیاز داریم. چیزهای دوست داشتنی در طبیعت دیده نخواهند شد مگر اینكه خورشید با درخشندگی خویش تاریكی را دفع نماید و ایشانرا غرق در نور سازد. پس با پرتور درخشان نور عدالت است كه گنجینه ها ی كلام خدا مورد تحسین و تقدیر قرار میگیرند.
روح القدس بواسطه محبت ازلی و نیت خیرخواهانه خداوند از آسمان نازل شد تا هر جانی كه به مسیح ایمان آورد را به نور الهی منور گرداند. با قدرت او حقیقت حیاتی كه نجات جان به آن بستگی دارد بر ذهن و فكر تاثیر گذاشته و راه زندگی صاف و هموار و بی خطا میگردد. همچنانكه كلام را مطالعه میكنیم باید دعا كنیم كه پرتو نور روح مقدس خداوند بر كلام تابیده تا آنرا بوضوح ببینیم و قدر گنجهای آنرا بدانیم.
پاداش جستجو
هیچكس نباید فكر كند كه بیش از این دانشی نمانده است كه حاصل شود. عمق و ژرفای ذكاوت بشری ممكن است بتواند اندازه گیری شود - كارهای مولفین بشری ممكن است بتواند به مرحله استادی برسد اما اوج خیال نمیتواند خدا را بیابد. ابدیت فراتر از همه چیزهایی است كه بتواند درك شود. ما تنها نور جلال الهی را دیده ایم و از بیكرانهای دانش و حكمت تنها سطح آنرا دیده ایم. طلای ناب اجر كسانی است كه آنرا حفاری می كنند. هر چه شفت عمقی تر در معدن حفر شود به گنج های عظیمتری منتهی خواهد گردید. دانش بشری همان دانش الهی است كه بواسطه ایمان درست حاصل میگردد.
هیچ كسی نیست كه در كلام مسیح جستجو نموده باشد و اجر خود را نیافته باشد. وقتی كه انسان مانند یك كودك بخواهد مورد هدایت قرار گیرد هنگامی كه كاملا تسلیم خدا شود خواهد توانست حقیقت را در كلام او پیدا كند. اگر انسان فرمانبردار شود آنگاه برنامه ملكوت خدا را خواهد فهمید. و دنیای ملكوت تالارهای فیض و جلال خود را برای اكتشاف باز خواهد نمود. بشریت از آنچه كه هست بطور كامل متفاوت خواهد بود زیرا كه با كاوش معادن حقیقت، انسان متعالی خواهد شد. راز رهایی، حلول و تجسم مسیح و فدیه او آنگونه نخواهد بود كه حال در ذهنهای مبهم ما نقش بسته است. آنها نه تنها بهتر درك خواهند شد بلكه قدر آن بیشتر دانسته خواهد شد.
مسیح در دعای خود نزد پدر به جهان درسی داد كه بر جان و ذهن باید حك شود. ” زندگی جاوید از این راه بدست می آید كه ترا كه خدای واقعی و بی نظیر هستی و عیسی مسیح را كه به این جهان فرستاده ای بشناسد “(یوحنا ۱۷:۳). این آموزش حقیقی است كه قدرت و توان را ارزانی میدارد. دانش خدا و عیسی مسیح انسان را متبدل نموده و او را شبیه خدا میسازد. او به انسان توانایی میدهد تا بر خود مسلط شود و خواسته های نفسانی خود را با قدرت ذهن كنترل نماید. و این دانش او را به مشاركت با افكار لایتناهی آورده و برای او گنج عالم وجود را آشكار خواهد كرد.
این دانشی است كه از طریق جستجو در كلام خدا بدست می آید. و هر جانی كه حاضر باشد همه چیز را بدهد با روشنگری روح القدس آنرا بدست خواهد آورد.
” و اگر بدنبال فهم و بصیرت بگردی و آنرا مانند نقره بطلبی تا بچنگ آری آنگاه خدا را خواهی شناخت و اهمیت خداترسی را خواهی آموخت” (امثال ۵-۳ : ۲).
دیدگاه خود را بنویسید...
* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.