به شاه راهها و کوره راهها بروید بخش اول
این فصل بر اساس کتاب لوقا 14: 1 و 12- 24 تدوین گردیده است.
عیسی مهمان یک فریسی بود. او دعوت غنی و فقیر را میپذیرفت و بر اساس سنتی که داشت صحنه را با دروس حقیقت خود ارتباط میداد. در میان یهودیان ضیافت مذهبی با همه چاشنیهای شادی ملی و مذهبی مخلوط بود. و مهمانی برای آنان نوعی از برکات حیات ابدی بود. ضیافت عظیمی که در آن با ابراهیم — اسحق — و یعقوب همنشینی دارند در حالیکه غیریهودیان بیرون ایستاده و چشم انتظار بودند درس هشدارآمیزی که مسیح خواهان ارائه آن بود با تمثیل (ضیافت بزرگ )به تصویر کشیده شد. یهودیان دربرکات خدا را که هم برای حال و هم برای حیات اخروی بود بروی خود بسته بودند. آنان رحمت خدا را برای غیر یهودیان انکار کردند. با این حکایت مسیح نشان داد که آنان خودشان در همان زمان دعوت رحمت را رد کردند که فراخوانی از ملکوت خدا بود.
او به آنان نشان داد که دعوتی را که بی اهمیت و حقیر شمردند نزد کسانی فرستاده خواهد شد که - حقیر شمرده شدند - کسانی که رانده شده اند گویی جذامیانی هستند که باید از آنان دوری کرد. در انتخاب کردن مهمانان برای ضیافت فریسی علاقه خود خواهانه خود را معیار انتخاب مهمان کرده بود. مسیح به او گفت”هرگاه ضیافتی ترتیب میدهی دوستان و برادران و بستگان و همسایگان ثروتمند خود را دعوت نکن چون ایشان هم در عوض تو را دعوت خواهند کرد بلکه وقتی مهمانی میدهی فقرا ، لنگان و شلان و نابینایان را دعوت کن. آنگاه خدا در روز قیامت درستکاری تو را اجر خواهد داد زیرا کسانی راخدمت کردی که نتوانستند محبتت را جبران کنند.”
مسیح آموزه ای که از طریق موسی به اسرائیل داده بود را مجددا تکرار کرد. در ضیافت مذهبی خداوند به آنان راهنمایی کرده بود که”غریبه ها و بیوه زنان و یتیمان داخل شهرتان را بگوئید بیایند بخورند و سیر شوند”.(تثنیه ۲۹:۱۴). این دور هم جمع شدنها برای اسرائیل دروس پند آموز بودند. بدین سان با آموختن لذت مهمان نوازی درست، مردم در سراسر سال باید محرومان و فقیران را مورد تفقد و توجه خود قرار میدادند. و این ضیافتها معنی و مفهوم بیشتری از یک مهمانی را داشتند. برکت روحانی که به اسرائیل داده شده بود تنها برای خودشان نبود. خداوند نان حیات را به آنان داده بود که باید به جهان توزیع میکردند.
آنان این کار را انجام ندادند. کلام مسیح نکوهشی بر خودپسندی های آنان بود. برای فریسیان کلام او ناخوشایند بود. با امید به اینکه بحث را عوض کنند یکی از آنها بادی از تقدس نمایی در غبغب انداخته بانگ بر آورد و گفت”خوشا بحال کسی که در ضیافت ملکوت خدا شرکت کند.” این فرد با اطمینان زیادی سخن گفت گویی که او جایگاه خود را در ملکوت حتمی میدانست. رفتار او مشابه رفتار کسی بود که از رستگاری مسیح در خوشی است در حالیکه آنان با شرایطی که به موجب آن رستگاری وعده داده شده است موافق نبودند. روح او مانند بلعام بود که دعا میکرد” ای کاش مانند عادلان بمیرم و عاقبت من مانند عاقبت ایشان بشود”(اعداد ۱۰:۲۳). فریسی به شایستگی خود برای ملکوت نمی اندیشید بلکه از آنچه که امیدوار بود در ملکوت از آن مستفیض و محظوظ شود. قصد او از این اظهار نظر این بود تا فکر مهمانان را در ضیافت از موضوعی که وظیفه عملی آنان بود منحرف سازد. او خیال کرد که آنان را از زندگی حاضر به زمان قیام برای داوری ببرد.
مسیح فکر فرد متظاهر و ریاکار را خواند و چشمان خود را در مقابل جمعیت به او دوخت و امتیازات کنونی آنان را برشمرد. او به ایشان نشان داد که در همان زمان وظیفه ای برای عمل کردن به عهده آنان بوده است و آن اینست که سعادت آخرت را با دیگران به مشارکت بگذارند.
او گفت مردی ضیافت مفصلی ترتیب داد و بسیاری را دعوت کرد. موعد ضیافت فرا رسید و میزبان خدمتکار خود را به مدعوانی که انتظارشان را داشت برای بار دوم فرستاد”بیایید که همه چیز آماده شده است.” ولی به دعوت او بیتفاوتی و بی اعتنایی نشان داده شد. همگی به نوعی عذر و بهانه آوردند او. لی گفت که به تازگی قطعه زمینی خریده است و باید آنرا ببیند و خواست تا عذر او را بپذیرد. و دیگری گفت که پنج جفت گاو خریده است و باید برود و آنها را امتحان کند و استدعا کرد که عذرش پذیرفته شود. و دیگری گفت که تازه ازدواج کرده و به همین دلیل نمیتواند بیاید.
هیچ یک از این بهانه ها بر اساس اضطرار و ضرورت نبود. مردی که میگفت باید برود تا زمینش را ببیند آنرا قبلا خریداری کرده بود. عجله او برای رفتن و دیدن آن ناشی از این واقعیت بود که علاقه و میل او در خریدش مستغرق شده بود. گاوها نیز داستانی بیش نبود. امتحان کردن آنها تنها برای قانع شدن از خرید بود. عذر سوم دلیل محکمی نداشت. واقعیت این بود که ازدواج کردن مانعی برای حضور در ضیافت نبود. به همسر او نیز خوش آمدگوئی گفته میشد و از او پذیرایی میگردید. ولی او برنامه دیگری برای تمتع داشت و برایش قانع کننده تر از این بود که به مهمانی برود. برای او حضور در جمعی دیگر لذت بخش تر از رفتن به ضیافت میزبان بود. او عذری نخواست و حتی در امتناع خود از رفتن وانمود به ادب و نزاکت ننمود.”نتوانستن”تنها پرده ای بر روی این حقیقت بود که “علاقه ای به آمدن ندارم”.
همه بهانه ها فاش کننده ذهنی مشوش و پر مشغله است. افراد دعوت شده به مهمانی در جذابیت های دیگری غرق شده بودند. دعوتی را که آنان الزام به پذیرش داشتند به کناری زده شد و دوست سخاوتمند با بی علاقگی و بی تفاوتی آنان مورد توهین و بی احترامی واقع شد.
مسیح با بیان حکایت ضیافت بزرگ برکاتی را عنوان کرد که از طریق انجیل ارائه شده است. آنچه که تدارک دیده شده چیزی نیست به جز خود عیسی مسیح. او نانی است که از آسمان نازل گردیده و از طریق او نهر نجات و رستگاری جاری میشود. و به مسیح به عنوان ” بره خدا که گناه جهان را بر خود گرفت”اشاره شده است(یوحنا ۲۹:۱).
ضیافتی که مسیح آنرا بیان نمود هدیه عظیمی بود — هدیه ای که فراتر از ارزش گذاری است. محبت خدا ضیافت گرانبها را تهیه دیده بود و منبع و مرجعی پایان ناپذیررا فراهم ساخته بود.” هر که این نان را بخورد تا ابد زنده میماند.”(یوحنا ۶:۵۱).
ولی به جهت پذیرش ضیافت انجیل، آنان باید علاقه ها و توجهات دنیوی را پائین تر از هدف دریافت مسیح و عدالت او قرار دهند. خداوند همه چیز به انسان داد و از او خواست تا امور خدا را مافوق توجهات دنیوی و خودخواهانه قرار دهد. او نمیتواند کسی را که ذهن و قلبش در گرو چند چیز است را بپذیرد. قلبی که مجذوب تمایلات دنیوی است نمیتواند برای خدا واگذار شود.
درسی برای همه زمانها : ما بایستی دنباله رو بره خدا باشیم به هر جایی که میرود برویم. رهنمودهای او بایستی نسبت به هر چیزی ارجحیت داشته باشند. مصاحبت و همراهی با او مافوق معاشرت با دوستان دنیوی است. مسیح میگوید”اگر پدر و مادر خود را بیش از من دوست بدارید لایق من نیستید”(متی ۳۷:۱۰). در اطراف میز غذای خانواده وقتی که نان روزانه را تکه میکردند بسیاری در ایام مسیح این کلام را تکرار میکردند”چه مبارک و با سعادت است کسی که در ملکوت خدا نان بخورد”.ولی مسیح نشان داد که چقدر مشکل است تا برای میزی که با قیمت ازلی تدارک دیده شده میهمان پیدا کرد. آنانی که به کلام او گوش فرا دادند میدانستند که به دعوت رحیمانه بی اعتنایی کرده اند. برای آنان دارایی های دنیوی — ثروتها و سرگرمیها و لذات جذاب و دلربا بود. همگی با یک بیان عذر و بهانه آوردند.
الان نیز همینطور است. اصرار بر اعتذار از نرفتن به ضیافت به مثابه دستاویزی برای رد کردن دعوت انجیل بود. آن مردان اظهار داشتند که نمیتوانستند توجهات خود را به تقاضا و دعوت انجیل معطوف داشته و کامیابی های دنیوی خویش را به مخاطره بیندازند. آنان علاقه های دنیوی خود را ارزشمند تر از امور جاودانی و آخرت به حساب می آورند. برکاتی که از خدا دریافت نمودند سدی برای جدایی جانهای آنان از خالق و رهایی دهنده خود شد. آنان نمیخواهند تا از تفریحات دنیوی فاصله بگیرند. و به پیام آورنده رحمت میگویند”فعلا برو هرگاه وقت کردم به دنبالت می فرستم”(اعمال رسولان ۲۵:۲۴). دیگران اشاره به مشکلاتی میکنند که با اطاعت از دعوت خدا در روابط اجتماعی آنان بوجود خواهد آمد. آنان میگویند که نمیتوانند طاقت دوری از هماهنگی با خویشان و بستگانشان را داشته باشند. از اینرو آنان ثابت میکنند که همان مدعیانی هستند که در حکایت از آنان شرح داده شد. صاحب ضیافت بهانه های سست آنان را به عنوان اهانت و تحقیری برای دعوت خود بشمار آورد.
مردی که گفت”من تازه همسری اختیار کرده ام و نمیتوانم بیایم”معرف یک گروه بزرگ است. بسیاری از زنان و مردان همسران خود را از اجابت به دعوت خدا باز میدارند. شوهر میگوید”من نمیتوانم مطیع عقایدم باشم در حالیکه همسرم با آن مخالف است. ایراد گیری او مرا به شدت برای انجام عقایدم در تنگنا قرار میدهد. زن دعوت خیرخواهانه را میشنود: “بیا که همه چیز آماده است”و او میگوید استدعا میکنم که عذر مرا بپذیری. من باید با شوهرم بروم و بنابراین نمیتوانم بیایم”.قلب فرزندان تحت تاثیر قرار میگیرد. آنان مایل هستند که به مهمانی بروند. ولی آنان پدر و مادر خود را دوست دارند و از آنجا که اینها اعتنایی به دعوت انجیل نمیکنند فرزندان فکر میکنند که به تنهایی نمیتوانند در ضیافت پذیرفته شوند. آنان نیز میگویند”عذر ما را بپذیرید”.
همه این افراد دعوت منجی را رد میکنند زیرا از این هراس دارند که مبادا حلقه خانوادگی آنان شکسته و از هم پاشیده شود. آنان فرض میکنند که با سر باز زدن از احکام خدا آرامش و کامیابی را در خانه خود تضمین کرده اند ولی این پنداری بیهوده بیش نیست. آنانیکه خودخواهی بکارند خودخواهی درو میکنند. در انکار محبت مسیح آنان کسی را که میتواند خلوص و استواری را به بشر بدهد رد میکنند ...آنان نه تنها ملکوت آسمان را ازدست میدهند بلکه از لذت حقیقی ملکوت که برای شفاعت ما قربانی کرد محروم میمانند.
در حکایت، برگزار کننده ضیافت آموخت که چگونه با دعوت او رفتار شده است و “”با عصبانیت به خدمتکاران خود گفت فوری به شاهراهها و کوره راهها بروید و فقرا و مفلوجان و شلان و کوران را دعوت کنید”.
میزبان از کسانیکه سخاوت و انعام او را خوار شمردند روی گردانید و طبقه ای را دعوت کرد که غنی نبودند و خانه و زمینی در تملک خود نداشتند. او کسانی را دعوت کرد که فقیر و گرسنه بودند و قدردان سفره پر رونقی بودند که برایشان چیده شده است.” مسیح گفت مطمئن باشید گناهکاران و فاحشه ها زودتر از شما وارد ملکوت خداوند خواهند شد”(متی ۳۱:۲۱).
هرچند مفلوکان ممکن است گونه بشری باشند که انسان به آنان پشت پا زده و به کناری زده است، آنان از دید محبت آمیز خدا پست و حقیر نیستند. مسیح مشتاق مراقبت از افسردگان، درماندگان و ستمدیدگان است که نزد او بیایند. او میخواهد تا نور هدایت را بر آنان بتاباند و خوشی و آرامشی را که در هیچ جا یافت نمیشود به آنها بدهد. او روح القدس را فرستاد تا با رافت برای آنان دلسوزی کند و در طلب این باشد که آنها را به سوی خود بکشاند. خدمتکاری که فقیران و کوران را به خانه آورد به ارباب خود گزارش داد”آنچه که فرمان دادی انجام شد و هنوز جا هست. و ارباب به خدمتکار خود گفت به بزرگراهها و کوره راهها برو و از آنها بخواه تا بیایند تا خانه پرشود”.در اینجا مسیح اشاره به کار انجیل در خارج از قلمرو یهودیه دارد که بزرگراهها و کوره راههای جهان است.
در اطاعت از این فرمان پولس و برنابا به یهودیان اعلان نمودند”لازم بود که پیغام خدا را اول به شما یهودیان برسانیم ولی حالا که شما آن را رد کردید آنرا به غیر یهودیان اعلام خواهیم کرد چون شما نشان دادید که لایق حیات جاودانی نیستید. و این درست همان است که خداوند به من فرمود: من تو را تعیین کردم تا برای اقوام غیر یهود نور باشی و ایشان را از چهار گوشه دنیا بسوی من راهنمایی کن”(اعمال رسولان ۴۶:۱۳-۴۸).
پیام انجیلی که به واسطه حواریون و رسولان مسیح اعلان شد خبر اولین بازگشت او به جهان بود. و مژده ای از نجات از طریق ایمان برای آنان بود. این اشاره به بازگشت ثانی مسیح با جلال آسمانی بود تا امت خویش را رستگار سازد. و این به انسان از طریق ایمان و اطاعت امید میبخشد. این پیام امروز به انسان داده شده است و در این زمان خبری میگوید که آمدن دوباره مسیح نزدیک است. نشانه هایی که او از آمدن دوباره خود داد ، کامل شده اند و با تعلیم کلام خدا باید بدانیم که آمدن او بسیار نزدیک است.
یوحنا از پیام انجیل تنها قبل از رجعت ثانی مسیح در مکاشفه پیشگویی میکند. او فرشته ای را در حال پرواز میبیند”که پیغام شاد انجیل جاودانی را برای اهالی زمین میبرد تا بگوش هر قوم و قبیله از هر زبان و نژاد برساند. فرشته با صدای بلند میگفت خدا را احترام و تمجید کنید زیرا وقت آن رسیده است که مردم را داوری کند”(مکاشفه ۱۴ :۷،۶).
در نبوت هشدار درباره زمان داوری با پیام مربوطه با آمدن پسر انسان در ابرهای آسمان همراه است. اعلان داوری هشداری است که رجعت ثانی مسیح نزدیک است.این آگهی انجیل جاودان خوانده میشود. بنابراین موعظه رجعت ثانی مسیح اعلان خبر نزدیکی آمدن اوست که بخشی ضروری از پیام انجیل است.
کتاب مقدس اعلان میکند که در روزهای آخر مردم به دنبال جذبه های دنیوی هستند — در عیش و جمع آوری پول. آنان نسبت به واقعیتهای ابدی نابینا هستند. مسیح گفت”در آن زمان مردم دنیا سرگرم عیش و نوش و مهمانی و عروسی خواهند بود درست همانطور که در زمان نوح قبل از آمدن طوفان مشغول بودند. در آن وقت کسی باور نمیکرد که واقعا طوفانی درکار باشد تا آنکه طوفان آمد و همه آنان را برد. آمدن من نیز چنین میباشد”(متی ۳۹:۲۴_۳۷).
امروز نیز چنین است. مردم در شتاب برای یافتن لذات خودخواهانه هستند گوئی که خدایی نیست، ملکوتی نیست و آخرتی در کار نیست. در ایام نوح هشدار طوفان فرستاده شد تا موجب شود که بشر از شرارتهایش دست برداشته توبه کنند. پس پیام آمدن مسیح به منظور برخاستن و بیدار شدن از فریفتگی در چیزهای دنیوی است. منظور این است تا به آنان هشدارداده و آنها را درباره واقعیتهای ابدی بیدار سازد تا شاید به دعوت سفره خدا اعتنا کنند.
دعوت انجیل برای تمام دنیاست —”برای هر قوم و قبیله از هر نژاد و زبان”(مکاشفه ۶:۱۴). آخرین پیام هشدار و رحمت برای منور ساختن زمین با جلال اوست. این برای دستیازی به همه طبقات مردم است چه فقیر و چه غنی — در هر رتبه ودرجه اجتماعی. مسیح میگوید”به شاهراهها و کوره راهها برو و از آنان بخواه تا بیایند تا اینکه خانه ام پر شود”.
دنیا برای فقدان انجیل در هلاکت افتاده است. کلام خدا در قحطی افتاده است. تعداد قلیلی هستند که کلام خدا را با سنتهای بشری مخلوط نمیکنند. گرچه مردم کتاب مقدس را در دست خود دارند ولی برکاتی را که در آن گذارده شده است را دریافت نمیکنند. خداوند خادمان خود را فرا میخواند تا پیام او را به مردم منتقل کنند.
کلام زندگی جاودان باید به کسانی که در هلاکت از گناهانشان هستند رسانده شود.
پایان بخش اول
دیدگاه خود را بنویسید...
* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.