search tajrobeye nejat سرچ تجربه نجات

آخرین مقالات

تقدیس

اسلاید تجربه نجات tajrobeyenejat roshd تامالات روحانی

وعده خداوند این است، “ اگر با تمام وجود مرا بطلبید مرا خواهید یافت” ( ارمیا 29 آیه 13)

تمامی دل باید به خداوند تسلیم شود، در غیر این صورت هیچ تبدیلی در ما برای شبیه شدن به او صورت نخواهد گرفت. ما در فطرت و ذات خود با خداوند بیگانه هستیم، روح القدس شرایط ما را در کلام این چنین توضیح می دهد، “روزگاری شما نیز به علت خطایا و گناهانتان، زیر لعنت خدا قرار داشتید و محکوم به مرگ ابدی بودید”. (افسسیان 2 آیه 1) “ چرا از گناهان خود دست بر نمی دارید؟ آیا به اندازه کافی مجازات نشده اید؟ ای اسرائیل، فکرو دلت بیمار است. از سر تا پا مضروب و مجروح هستی، جای سالم در بدنت نمانده است ، زخمهایت بازمانده و عفونی شده، کسی آنها را بخیه نزده و مرهم نمالیده است” (اشعیا 1 آیات 5 و6) “ در این صورت می توانند از خواب غفلت بیدار شوند و از دام شیطان خود را رها سازند، زیرا شیطان ایشان اسیر کرده، وادار می سازد که اراده او را بجا آورند” (دوم تیموتانوس 2 آیه 26) تمایل و اشتیاق خداوند این است که ما را شفا دهد، ما را آزاد و رها سازد. اما برای تبدیل شدن، تازه شدن در ذات و فطرت ضروری است و پیش از هر چیز باید خود را به طور کامل به خداوند تسلیم کنیم.مبارزه با نفس، بزرگترین مبارزه ای است که تا کنون در ذات انسان به وقوع پیوسته است. تسلیم، تسلیم خویشتن و تسلیم کردن همه چیز به اراده خداوند، نیاز به مبارزه دارد. اما روح و جان آدمی پیش از اینکه در تقدس و پاکی تازه شود، باید خود را در مقابل خداوند تسلیم نماید. تسلط و حاکمیت خداوند آنطور که شیطان ادعا می کند، بر اساس اطاعت و تسلیم کور کورانه نیست، یک نوع کنترل بی نتیجه و بی دلیل نیست، بلکه خداوند وجدان و خرد آدمی را بسوی حقیقت

خواهی دعوت می کند. خداوند می فرماید :“ بحث و جدل من با شما این است: اگرچه لکه های گناهانتان به سرخی خون است، اما من آنها را مانند پشم پاک می کند و شما را همچون برف سفید می سازم ” (اشعیا 1 آیه 18) این آیه دعوتی است از سوی آفریدگار بزرگ برای تمامی مخلوقات تکریم و احترامی که از روی اشتیاق و خرد نباشد مقبول درگاه خداوند نخواهد بود. تسلیم اجبارگونه در برابر خداوند از رشد واقعی فکر و شخصیت انسان ممانعت کرده و انسان را به یک موجود بدون فکر و اندیشه تبدیل می کند، در حالیکه هدف خداوند اینگونه نیست.

 

تمایل خداوند این است که انسان به عنوان اشرف مخلوقات به بالاترین حد از رشد و پیشرفت برسد. او پیش روی ما عالی ترین برکتها را قرار می دهد، برکتی که او اشتیاق دارد بواسطه فیضش به ما عطا کند. خداوند از ما می خواهد که خود را به او بسپاریم تا اراده او در سرنوشت ما جاری شود. انتخاب با ماست، می توانیم آزادی از گناه را برگزینیم و به عنوان فرزندان او وارث جلال وی باشیم.

 

در تسلیم شدن به خداوند باید ضرورتا از تمامی چیزهایی که ما را از او دور می کند، پرهیز کنیم. به همین دلیل است که منجی ما می گوید:“ به همین طریق، کسی که می خواهد شاگرد من شود، نخست باید بنشیند و حساب کند که آیا می تواند بخاطر من از مال و دارایی خود چشم بپوشد یا نه” (لوقا 14 آیه 33) هر چیزی که دل آدمی را از خداوند دور میکند باید کنار گذاشته شود. پول و ثروت برای بسیاری به عنوان معبود و بتی بزرگ محسوب می گردد. پول دوستی، اشتیاق به کسب ثروت، مانند زنجیرهای طلایی است که آنها را اسیر شیطان کرده است. شهرت و افتخارات دنیوی بوسیله بسیاری از انسانها مورد ستایش و پرستش قرار می گیرد. زندگی در ناز و نعمت و فرار از مسئولیت ها برای عده ای دیگر تبدیل به بت شده است. این بندهای اسارت باید شکسته شود. ما نمی توانیم نیمی از خود را به مسیح و نیم دیگر را به دنیا بدهیم. ما نمی توانیم فرزند خداوند باشیم، مگر اینکه خود را به تمامی به او تسلیم کنیم.

 

بسیاری هستند که ادعا می کنند خادم خداوند هستند، در حالیکه همه تلاششان این است که با تکیه بر سعی و قدرت خود، قوانین خداوند را اطاعت کرده و برای انسانهای دیگر عامل نجات و رستگاری شوند. در دل آنها هیچ جنبش و حرکتی که ناشی از محبت عمیق مسیح باشد دیده نمی شود. آنها فقط در حال انجام وظایف ناشی از زندگی مسیحی هستند، وظایفی که با آن ملکوت خداوند را بدست آورده اند، چنین مذهبی هیچ گونه ارزشی ندارد. وقتی مسیح در دل آدمی ساکن می شود، جان از محبت او لبریز می شود. در شادی مشارکت با اوست که دل به او می پیوندد و در تعمق و عبادت اوست که خویشتن آدمی خود را فراموش می کند. محبت به مسیح می تواند سرچشمه اهمال ما باشد. آنانی که محبت بیکران خداوند را احساس می کنند، هرگز جویای این نیستند که با دادن کمترین چیزها رضایت مندی او را جلب کنند. آنها در جستجوی معیارهای بی ارزش مادی نیستند، بلکه هدف آنها تبدیل و تغییر کامل است. دگرگونی که خواست نجات دهنده انهاست. آنها با اشتیاقی صمیمانه و صادقانه همه چیز را تسلیم خداوند کرده تا محبت مسیح و راز رستگاری او را به دیگران آشکار کنند. همکاری با مسیح بدون داشتن این محبت عمیق سخنی بیهوده و ریاکارانه است.

 

آیا فکر می کنید تسلیم شدن کامل به مسیح فداکاری عظیمی است؟ بهتر است از خودتان بپرسید، مسیح به من چه چیز داده است؟ فرزند خدا همه چیز را داد، زندگی، محبت، تحمل درد و رنج و همه اینها را بخاطر رهایی ما متحمل گردید. چگونه است که ما انسانهایی که لیاقت آن محبت عظیم را نداشتیم، دلهایمان را از او دریغ می کنیم. در تمامی لحظات زندگیمان از برکات فیض او بهره مند می شویم و به همین دلیل نمی توانیم عمق جهالت و تیره بختی و مصیبتی را که از آن نجات یافته ایم، درک کنیم. آیا می توانیم به او که گناهانمان پهلوی او را شکافت، نظر کرده و باز هم با اشتیاق به مخالفت با محبت و فداکاری او را داشته باشیم؟ با مطالعه حیات فرتنانه خداوند جلال، آیا باز هم مجاز هستیم بخاطر مشکلات زندگی و گرفتاریهای لب به شکوه و شکایت بگشاییم؟ یک دل مغرور و خود پسند اینگونه می اندیشید، “ برای مقبول شدن در حضور خداوند چه نیازی به صبری و فروتنی می باشد؟” توجه شما را به مسیح جلب می کنم، او بی گناه بود. بالاتر از این او سرور آسمان بود، اما به خاطر انسان، وارد دنیای پر از گناه شد “زیرا او خود را فدا کرد، از خطاکاران محسوب شد، بار گناهان بسیاری را بر دوش گرفت و برای خطاکاران شفاعت کرد” (اشعیا 53 آیه 12)

اما در مقابل، ما به او چه می دهیم؟ یک دل آلوده به گناه به مسیح می دهیم تا پاک کند، با خونش بشوید و با محبت بی مانندش نجات دهد. با این حال برای انسان تسلیم شده به عیسی مشکل است! از شنیدن آن ننگ دارم و از گفتن و نوشتن آن نیز.

 

خداوند هرگز ما را مجبور نمی کند تا از اشتیاق بدست آوردن چیزهایی که برای ما بهترین است، دست برداریم. او در همه اعمالی که انجام می دهد، خیریت و نفع فرزندان خود را در نظر می گیرد. ای کاش همه کسانیکه مسیح را به عنوان نجات دهنده خود بر نگزیده اند،درک کنند که او می تواند چیزهای بسیار بهتر از آنچه که خود ایشان در طلب آن هستند به آنان تقدیم کند.انسان با ضدیت فکری و عملی بر علیه اراده خداوند، بزرگترین ظلم و بی عدالتی را به جان خویش روا می دارد. شادی واقعی در مسیری که خداوند منع کرده است، یافت نمی شود، زیرا خدایی که بهترین نقشه ها را برای مخلوقات خود طراحی کرده، می داند که چه چیزی برای انسان بهترین است. مسیر عصیان، مسیر فلاکت و نابودی است.

 

پذیرفتن این تفکر که خداوند از رنج و اندوه فرزندان خود خشنود می گردد، تفکری باطل و اشتباه است.تمامی آسمان و ملکوت، علاقه مند به سعادت انسان است. پدر آسمانی ما،درهای شادی و سعادت را برروی مخلوقات خود نمی بندد. مقررات الهی ما را ملزم می سازد تا از تمامی اعمالی که موجب عذاب و ناامیدی می شوند اجتناب کنیم،همان اعمالی که درهای سعادت و آسمان را بر روی ما می بندد. منجی این جهان،انسانها را آنطور که هستند می پذیرد،با همه خواسته ها نواقص و ضعف هایشان و او نه تنها با خونش گناهانمان را شسته و رهایی ما را تضمین می کند بلکه دلهای مشتاق و آرزومندی را که یوغ او را بر گردن گرفته و بار او را بر دوش می کشند، خشنود خواهد کرد. هدف مسیح اعطای سلامتی و آرامش به کسانی است که در جستجوی نان حیات، به او ایمان می آورند. او ما را ملزم می سازد که فقط آن دسته از وظایفی را که ما را به اوج شادی و برکت رهنمون می کنند، انجام دهیم، برکتی که هرگز بواسطه نا اطاعتی از خداوند حاصل نمی شود. حیات و شادی واقعی در روح انسان، زمانی ایجاد می شود که مسیح به عنوان امید پر شکوه و جلال، در قلب انسان ساکن شده باشد.

 

بسیاری از خود می پرسند:“ چگونه می توانم خود را تسلیم خداوند کنم؟” آنان اشتیاق دارند تا خود را به او بسپارند، اما اراده ایشان ضعیف بوده و در اسارت شک و تردید و تحت کنترل عادات زندگی گناه آلود قرار دارند. وعده هایشان مانند برجی شنی است که با کوچک ترین موجی از بین می رود. این افراد به دلیل عمل نکردن به وعده هایشان، اعتماد به نفس خود را از دست داده و احساس می کنند که خداوند آنها را نمی پذیرد. ایشان نباید مایوس و دلسرد شوند. آنچه نیاز دارند قدرت واقعی اراده است و باید یاد بگیرند که چگونه فکر خود را بکار بیاندازند. قدرت انتخاب، تنها قدرتی است که در زندگی انسان، عالی ترین نقش را برای هدایت او به عهده دارد.

 

خداوند به انسان قدرت انتخاب داده است. و انتخاب عملی نیز با ماست. ما نمی توانیم با تکیه بر قدرت خود دلهایمان را تغییر داده و خداوند را محبت نماییم. اما می توانیم خدمت کردن به او را انتخاب کنیم، از او بخواهیم که ما را طبق اراده خود رهبری کند، آنگاه خداوند در انتخاب راه درست ما را مدد خواهد کرد و آن وقت است که تمامی سرنوشت ما تحت کنترل روح مسیح قرار می گیرد و به واسطه روح او هدایت می شود.آنگاه می توانیم با عشق ورزیدن به خداوند افکارمان را به شباهت افکار او در آوریم.

 

اشتیاق به نیکی و پاک بودن، اشتیاق درستی است، اما تنها خواستن کافی نیست. داشتن اشتیاق به تنهایی و به خودی خود برای ما سودی ندارد، بسیاری می خواهند مسیحی باشند، اما نمی توانند تصمیم قاطع بگیرند، بنابراین شکست خورده و چیزی عایدشان نمی شود. این قبیل اشخاص نمی خواهند خود را با تمامی دل به خداوند تسلیم کنند، به همین دلیل با مسیحی بودن و نیروی اراده، می توانیم زندگی خود را کاملا عوض کنیم. وقتی به خداوند اجازه دهیم افکار ما را هدایت کند، آنوقت است که می توانیم در حضور او بایستم. با تسلیم کامل اراده خود به مسیح، با قوت او که فوق تمامی ریاستها و قوات است، پیوند خورده و با او در اتحاد خواهیم بود. خداوند به ما آنچنان قوتی خواهد داد که بتوانیم پایدار و استوار بایستیم، و تنها با تسلیم کامل به اوست که می توانیم قوت یافته و زندگی تازه داشته باشیم، زندگی با ایمان.

دیدگاه خود را بنویسید...

* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.

0 دیدگاه