search tajrobeye nejat سرچ تجربه نجات

نهضت پروتستان

اسلادر مقاله تجربه نجات مقالات article sliders

قبل از اینکه در مورد مارتین لوتر صحبت کنیم کمی به عقب تر برمی گردیم تا ببینیم چرا مارتین لوتر Martin Luter اعتراض کرد و اصلاحات را به وجود آورد ، و چه کسانی راه را برای او هموار کردند .
همان طور که همه می دانیم ، جفا ها و سختی ها برضد پیروان مسیح از همان ابتدای تشکیل کلیساها شکل گرفت. بعد از شهادت پولس این جفا ها تحت حکومت نرون ادامه داشت .در آن زمان قحطی و بیماری و زمین‌لرزه و بلایا را به خاطر وجود مسیحیان می دانستند . این سختی ها ادامه داشت تا زمانی که در قرن ششم نظام پاپها کاملا مستحکم شکل گرفت . بت پرستی نبود ولی پاپ در مقام سر کلیسا پرستش می شد . این دوران مصادف با همان ۱۲۶۰ سال ستم بر مسیحیان که در کتاب مکاشفه باب ۱۲ و ۱۳نوشته شده می‌باشد . این دوران از سال ۵۳۸ بعد از میلاد تا سال ۱۷۹۸ بعد از میلاد ادامه داشت ، اما خدا همیشه از قوم خود محافظت می کند . اعتراضات و درگیری ها ادامه داشت و مسیحیان مجبور به ترک خانه و فرار به دیگر نقاط می شدند ، آنها به بریتانیا فرار کرده و گروهی به نام والدنسی ها را شکل دادند .والدنسی ها گروهی از مسیحیان واقعی بودند ، آنها برای حفظ کتاب مقدس زحمات زیادی کشیدند و در این راه بهای زیادی هم پرداخت کردند . در بعضی مواقع ، خانه ، مزرعه ، و همه چیز خود را از دست می دادند و برای حفظ جان خود همه چیز را رها کرده و به نقاط دور افتاده و کوهستانی پناه میبردند . آنها دور از شهر و مردم و به صورت گروههای کوچک زندگی می‌کردند . با همه سختیها به خاطر حفظ عقیده خود کنار می آمدند . و بعد از بریتانیا آن‌ها به اسکاتلند فرار کردند و بعد به ایرلند و جزیره آیونا بعد به سوئیس ، ایتالیا ، آفریقا ، آلمان ، ارامنه آسیا فرار کردند.

زمانی که اعتراضات در بریتانیا شکل گرفت در قرن چهاردهم در انگلیس شخصی به نام جان ویکلیف (John Wycliffe) اعتراض بر ضد روم را شروع کرد.

او اولین بار کتاب مقدس را به انگلیسی ترجمه کرد ، بعد از او جان هانس (John Hans) از پراگ بود که این کار را ادامه داد.

بعد از او هاس (Huss) بود که به صلیب کشیده شد و سوزانده شد بعد از هاس ، جروم (Jerome) بود که او هم مانند هاس به آتش کشیده شد.

نحوه آتش زدن آنها هم بر روی صلیب اینگونه بود که با مقدار کمی هیزم آنها را آتش زده و زمانی که شعله آتش کم میشد، هیزم را بر روی آتش می ریختند. بدینگونه مردن آنها زمان زیادی طول میکشید و ترسی بین مردم ایجاد میشد.

آنها به خاطر اعتراض به سیاست روم توسط پاپ مرتد شناخته می شدند و بعد از دستگیری ، آنها را به صلیب کشیده و آتش می زدند. در پی این اعتراضات بعد از سالها یعنی در قرن ۱۵ بعد از میلاد نوبت به لوتر رسید. لوتر در سال 1483 به دنیا آمد، او در فقر بزرگ شد، پدرش معدنچی بود و دوست داشت که لوتر در رشتۀ حقوق و وکالت تحصیل کند. پدر لوتر آدمی ثابت قدم و دارای فکری قوی و فعال بود با آن که فقیر بود ولی برای تحصیل لوتر هر کاری می کرد. لوتر در سن کم به مدرسه فرستاده شد ، مدرسه او در دهکده ای دیگر و دور از خانه بود و به خاطر فقر برای به دست آوردن خوراکی خانه به خانه سرود خوانی می کرد.

لوتر در سال 1501، در سن 18 سالگی وارد دانشگاه ارفورت (Erfurt) شد. به خاطر نوع تربیت والدین ، لوتر فردی خدا ترس و مقید بود و همیشه دعا می کرد. او خوب دعا کردن را نیمه برتر درس خواندن می دانست.

روزی در حالی که در کتابخانه دانشگاه بود کتاب مقدسی به زبان لاتین پیدا کرد، تاکنون اصلاً اینطور کتابی ندیده یا در موردش نشنیده بود. خیلی برایش عجیب و هیجان انگیز بود.

بعد از مدتی لوتر دانشگاه را رها کرده و به صومعه راهب ها رفت و به خاطر این کار تا دو سال پدرش او را طرد کرده و با او ارتباطی نداشت. لوتر در آن زمان فکر می‌کرد با روزه یا شب زنده داری و دعا و ریاضت کشیدن خدا را خشنود می‌کند ، بعد از مدتی با شخصی به نام استاو پیتز ، آشنا شد که فردی پارسا بود و کلام را برای او باز می کرد. در آن زمان یاد گرفت به جای شکنجه دادن خود بابت گناهانش ، به مسیح و کاری که برای او ، بر صلیب کرده است ، فکر کند تا آرامش بگیرد.

بعد از مدتی به مقام کشیشی منصوب شد و بعد از آن به مقام استادی دانشگاه ویتنبرگ (Wittenberg) رسید.

کتاب مقدس را به زبان های اصلی مطالعه می کرد، با این حال هنوز هم به پاپ و کلیسا وفادار بود. زمانی تصمیم گرفت برای زیارت روم با پای پیاده اقدام کند ، بین راه در صومعه ها می‌ماند ، در صومعه ای در ایتالیا از این همه ثروت و تجمل حیرت کرد.

راهب ها با درآمد شاهانه در خانه های مجلل زندگی می کردند و لباس های فاخر می پوشیدند. وقتی وارد روم شد آنجه را که میدید با آنچه فکر می کرد خیلی تفاوت داشت، بی‌حرمتی اسقف ها و کشیش ها را به جای قداست می دید، وقتی در روم بود زمانی بود که به دستور پاپ وعده آمرزش گناهان به کسانی داده می‌شد که با زانو از پلکان پیلاتس بالا می رفتند، چرا؟

برای اینکه گفته می شد این همان پلکانی است که مسیح هنگام ترک محاکمه از آن پایین آمده است. این پلکان را از اورشلیم به سختی به روم آورده بودند. روزی که لوتر این کار را انجام می‌داد و از پلکان بالا میرفت، صدایی در گوش خود شنید که می گفت: پارسا به ایمان زیست خواهد کرد. (رومیان 1: 17)
بلند شد و پایین آمد حس عجیبی داشت، به این کار ادامه نداد و به شهر خود بازگشت. بعد از بازگشت از روم دکترای الهیات را از دانشگاه ویتنبرگ گرفت.

در آن زمان فروش آمرزش نامه توسط کاتولیک ها انجام می شد، مأموری که برای فروش آمرزش گناهان در آلمان منصوب شده بود شخصی بود به نام تتزل(Tetzel).
تتزل وقتی می خواست وارد شهری بشود قاصدی زودتر می رفت و اعلام می کرد تا همه مطلع شده و برای خرید آمرزش نامه نزد او بیایند. آمرزش نامه فروخته می‌شد تا بعدها کسی اگر گناهی هم کرد مشکلی نداشته باشد و احتیاج به توبه هم نداشته باشد. زیرا نجات با پول آسان تر بود و ارتکاب گناه نیز آزاد بود. برای همین فروش آمرزش نامه خیلی شایع و فراگیر شده بود.

 

در این زمان بود که لوتر پشنهاد 95 ماده ای خود را بر علیه آمرزش گناهان نوشت و آن را بر سر در کلیسا نصب کرد. لوتر بر ضد پاپ بر خاسته بود و می دانست که با شکنجه و مرگ روبرو خواهد شد.

نماینده‌ای از طرف پاپ برای دستگیری لوتر فرستاده شد و این قدرت را داشت تا هر کسی به غیر از امپراطور که با لوتر همکاری می‌کند را دستگیر و از کلیسا اخراج کند.لوتر در آن زمان دوستی داشت به نام ملنگتون (Melanchthon) که خیلی به لوتر کمک می کرد.

محاکمه در شهر آگزبورگ (Augsburg) تعیین شد; لوتر باید به طرف آنجا حرکت می‌کرد، محاکمه انجام شد ولی تمام استدلال‌های لوتر درست بود. اما در پایان حکم دادند که لوتر باید گفته هایش را انکار کند وگرنه کشته خواهد شد. با این که لوتر امان نامه‌ داشت روم می خواست که او کشته شود. برای او تله گذاشتند ولی او شبانه فرار کرد، حکم مرگ لوتر توسط پاپ صادر شده بود و هر کس که به او کمک می‌کرد دچار همین سرنوشت می‌شد.

در این زمان بود که چارلز پنجم بر تخت سلطنت آلمان نشست، و به لوتر امان نامه‌ای داد تا در دادگاه حضور پیدا کند و قرار شد در شهر ورمز (Worms) شورایی تشکیل شود و نماینده پاپ حضور داشته باشد. شورایی تشکیل شد اما بدون حضور لوتر. با این که جرمی بر علیه لوتر ثابت نشده بود ولی نماینده پاپ خواستار اعدام لوتر شد، اما دوک جورج ساکسونی یکی از شاهزادگان مانع این کار شد.

لوتر باید در مقابل شورا حاضر می شد، او اجازه نداشت در طول سفر وارد شهرها بشود و سخنرانی کند ولی این کار را انجام می‌داد. سرانجام لوتر در برابر شورا ایستاد، امپراطور بر تخت نشسته و اطراف او مقام های عالی رتبه نشسته بودند. نماینده شورا از لوتر سؤال کرد که آیا این نوشته ها مربوط به او می باشد و آیا آماده است آنها را انکار کند؟ لوتر جواب داد: "نوشته ها برای من است ولی برای پاسخ به سوال دوم احتیاج به زمان دارم." تصمیمی درست که باعث شد ثابت کند که از روی غرور و هوس و جاه طلبی این کار را نکرده است.

فردا در برابر شورا حاضر شد، همه گفته های قبل را تایید کرد گفت : نوشته‌های او شامل ۳ قسمت می باشد :

قسمت اول ایمان و اعمال نیکو را مورد بحث قرار داده که حتی دشمنانش هم آنها را نه تنها بی ضرر بلکه مفید می‌دانند.

قسمت دوم شامل نوشته هایی است که درباره فساد و سوء استفاده پاپ هاست و انکار این قسمت هم استبداد روم را تقویت می‌کند و دری برای شرارت بیشتر باز می کند.

در قسمت سوم افرادی را مورد حمله قرار داده بود که از شرارت‌های فعلی دفاع کرده بودند و اعتراف کرد شاید در مورد گروه سوم کمی زیاده روی کرده باشد، ولی آنها را هم انکار نکرد.

در آخر گفت: "با این وجود من انسان هستم و اگر اشتباه گفته ام از همه می‌خواهم که با توجه به کتاب مقدس به من نشان بدهند که کجا اشتباه کرده ام، و اگر طبق کتاب مقدس ثابت کنند که اشتباه کرده‌ام اولین کسی خواهم بود که همه نوشته هایم را آتش زده و آنها را انکار خواهم کرد."

لوتر به زبان آلمانی همه اینها را گفته بود، از او خواستند که به لاتین هم همه را تکرار کند با تمام خستگی باز هم بدون هیچ گونه شکی همه نوشته‌ها و حرف های خود را تکرار کرد و هیچ یک از نوشته هایش را انکار نکرد.

او از دادگاه بیرون رفت شورا مشورت کرد دوباره از او خواستند تا گفته هایش را انکار کند، باز هم انکار نکرد.
روز بعد امپراطور چارلز هم تصمیم خود در حفظ و نگهداری مذهب کاتولیک را اعلام کرد و لوتر به عنوان مرتد و یاغی از کلیسا اخراج و به مرگ محکوم شد. ولی به او اجازه داده شد طبق امان نامه‌ای که به او داده بودند به خانه خود برگردد، پس از خروج از دادگاه، حکم مرگ قطعی او صادر شد.

در راه سفر لوتر ربوده شد و به یک قلعه نظامی دور افتاده برده شد که خود او هم نمی دانست که کجا هست و توسط چه کسانی ربوده شده است. لوتر ، توسط دوستانش ربوده شده بود. در آنجا برای مدت زیادی ماند، در آنجا بود که عهد جدید را به زبان آلمانی ترجمه کرد.

خداوند با کنار گذاشتن لوتر می خواست که همه نگاه‌ها به سمت او نباشد و او را به عنوان تنها بیان کننده حقیقت ندانند. خداوند او را کنار گذاشت تا همه چشمها به سوی نویسنده ابدی حقیقت معطوف شود.

لوتر در 1525 با خانم کاترینا ازدواج کرد، حاصل این ازدواج 5 فرزند بود و در سال 1546 فوت کرد.

 


دیدگاه خود را بنویسید...

* برای فرستادن دیدگاه باید در سایت ثبت نام یا ورود کنید.

1 دیدگاه

Multipurpose

بسیار عالی بود و ممنونم که با نوشتن این مقاله به بسیاری از سوالات من در مورد سرمنشاء پروتستان جواب دادید .بسیار سپاسگزارم از تلاشی که در جهت آکاهی فرزندان خداوند دارید . سلامتی و برکت خداوند با شما عزیزان 🙏✝️🙏

3 years ago